نوروز؛ جشنی مردمی برای یک تمدن

نوروز، تنها یک جشن باستانی نیست بلکه سند یگانگی ملت‌هایی است که از پنج هزار سال قبل در دامان تمدنی مشترک بالیده و زیسته‌اند. تمدنی که از کاشغر تا آناتولی، گسترده و با وجود تفاوت زبان‌ها، اقوام و مذاهب، همواره با فرهنگ و آداب و رسوم و اسطوره‌های مشترکی یگانه بوده‌اند.

بی‌تردید، نوروز، مهم‌ترین حلقه وصل این همه این‌ها بوده است جایی که اسطوره و آیین و طبیعت و انسان با هم آمیخته‌اند.

دومین میراث مشترک این تمدن گسترده، شاهنامه فردوسی است که چون سندی جاودانه روایت و اهمیت این یگانگی را در پرده داستان‌ها و رازهای تاریخی به ما رسانده است.

برای همین، جستجوی وصف نوروز، با روایت شاهنامه می‌تواند، از اهمیت این یادگار ماندگار برای روزگارما رونمایی کند.

یکم

سامانیان

وقتی فرزانگان هفت اقلیم عجم در مرو گرد هم آمدند، پس از سال‌ها هرج‌و‌مرج و جنگ‌های داخلی، بر دو چیز توافق کردند. نخست: پادشاهی آل سامان بلخی و دوم: بازیابی فرهنگ گم‌شده‌ای که در نتیجه فراموشی آن، اخلاق و آداب هم رو به فراموشی رفته بود.

بازنویسی داستان‌های کهن، شعرها و اسطوره‌ها و رسم‌ها، بخشی از این روند بود و طبیعی است که نوروز در محور همه این رسم‌ها قرار داشت.

جدا از این که قصیده خراسانی، ساختاری دارد که باید با شرح بهار و طبیعت شروع شود و بعد به موضوع اصلی برسد، که می‌توان آن‌را نوعی ساختاری عمدی دانست، شاعرانی چون ابو شکور بلخی، کتابی با نام «آفرین‌نامه»، کسایی با نام «نوروزنامه» و رودکی با نام «سندبادنامه» نوشته بودند که همه درباره فرهنگ و نقش محوری نوروز در این فرهنگ سروده شده بودند، اما حمله بادیه‌نشینان به بهانه دین‌ورزی، بیم نابودی همه اینها را در پی داشت.

برای همین، مهم‌ترین کاری که قرار بود انجام شود، «شاهنامه» دقیقی بلخی بود، کاری که البته نیمه ماند و بعدتر توسط فردوسی به سرانجام رسید تا در پرتو داستان‌هایی به یادماندنی، شرح آیین‌ها را به یادگار بگذارد.

نوروز در کردستان
نوروز در کردستان

پرده دوم

دوره غزنوی

حکومت غزنویان از دل شورش بادیه‌نشینان به خاطر دین برآمد. اما سلاطین غزنه، رسم بر تخت نشستن در روز نوروز را نگاه داشتند و در باغ فیروزی، نوروزگاه ساختند که دو هفته در هر نوروز، مردم به جشن و دیده‌بوسی و سیر طبیعت بپردازند.

این رسم تا روزگار آخرین شاه افغانستان، ظاهرشاه نیز ادامه داشت و دامنه‌های کوه خواجه صفا و تپه ارغوان و در بلخ، مراسم جهنده یا ژنده‌بالا هر سال، محل تماشا و فراهم آمدن مردم بود.

اما در دوره غزنوی، شاعران بیش از پیش، به وصف نوروز و اهمیت آن پرداختند، یک جستجوی اینترنتی کوتاه می‌تواند هزاران نمونه شعر از این دوره را درباره نوروز، پیدا کند. اما مهم‌ترین کار این دوران، تمام‌شدن شاهنامه به دست فردوسی بود. کتابی که تمدن نوروزی را با سیر اساطیر و تاریخ شاهان و پهلوانان روایت کرد.

پرده سوم

آغاز نوروز

در شاهنامه، جشن گرفتن نوروز به جمشید، پادشاه پیشدادی نسبت داه‌ شده است، اگرچه گفته شده که او نیز به رسم کیانیان تاج را در اول بهار بر سر نهاده است.

به جمشید بر گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

پادشاهی جمشید یعنی دست‌کم دو هزار سال قبل از زرتشت و پیامبری او در بلخ. برای این، زرتشتی خواندن این جشن اشتباه است. اگرچه زرتشتیان نیز مثل هر دین و فرهنگ دیگری این جشن را حرمت نهادند.

پرده چهارم

پادشاهی فریدون

مهم‌ترین داستان شاهنامه، دادخواهی کاوه آهنگر علیه ضحاک تازی است. ضحاک که مغز سر جوانان را به خورد مارهای سر شانه‌اش می‌داد، دشمن هنر و فرهنگ و آزادی بود.

هنر خوار شد، جادویی ارجمند

نهان راستی،‌ آشکارا گزند

شده بر بدی دست دیوان دراز

به نیکی نرفتی سخن جز به راز

گسسته شد آیین فرزانگان

پراگنده شد کام دیوانگان

در چنین وضعی است که کاوه با دیگر مردمان عادی قیام می‌کنند و فریدون فرخ بر تخت می‌نشیند. فریدون بعد از در بند کردن ضحاک، نوروز را چهل روز جشن می‌گیرد و رسم جهنده‌بالا یا برافراشتن درفش ژنده کاویانی از آن دوران به یادگار مانده است. از این رو، بر افراشتن ژنده کاویانی، نمادی است از عدالت و دادورزی، چرا که درفش کاوه را با تکه‌های ژنده جمع کرد.

فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش

همی‌خواندش کاویانی درفش

هر کسی دادخواهی داشته، در این چهل روز، به این درفش نوروزی، پارچه‌ای می‌بسته و شاه در آخر، هر کدام را بازرسی و دادرسی می‌کرده‌ است.

مراسم ژنده بالا در مزار شریف، نوروز ۱۳۹۵
مراسم ژنده بالا در مزار شریف، نوروز ۱۳۹۵

پرده پنجم

نوروز و پیوند با طبیعت و زمان

دوره سلجوقی با نوروزنامه خیام و تقویم جلالی رقم خورده که به نام جلال‌الدین ملک‌شاه است و بر محور نوروز، زمان و طبیعت را ترسیم کرده است.

در بسیاری از ابیات شاهنامه نیز، نوروز با آغاز بهار، زنده شدن طبیعت، و تجدید حیات همراه است. این مفهوم نشان‌دهنده درک عمیق مردم منطقه از چرخه‌های طبیعت و وابستگی زندگی آنان به تغییرات فصلی است. برگزاری جشن نوروز، نشان‌دهنده ارتباط نزدیک فرهنگ منطقه با طبیعت و زمان‌بندی کشاورزی بوده است.

ز نوروز نو شد جهان از برش

زمانه بیاسود از خشک و ترش

پرده ششم

نوروز، عدالت و برابری اجتماعی

براساس اشعار فردوسی، در نوروز، شاهان به مردم هدیه‌هایی می‌دادند. عفو عمومی اعلام می‌شد و عدالت اجتماعی پررنگ‌تر می‌شد. این امر، نشان می‌دهد که نوروز جدا از جشن تفریحی، فرصتی برای تجدید عدالت، صلح و همبستگی اجتماعی به شمار می‌رفت. مردم عادی هم در این روز کینه‌ها را می‌شستند و آشتی می‌کردند و به هم عیدی می‌دادند.

پرده هفتم

نوروز و میراث فرهنگی مشترک منطقه

با توجه به اشاره‌های فردوسی، نوروز نه‌تنها در غزنی و بلخ و توس بلکه در سراسر منطقه فرهنگی نوروز، از جمله در تمام قلمرو ساسانیان، سوریه، آناتولی، خوارزم، قفقاز، هند و غیره گرامی داشته می‌شد. این موضوع نشان می‌دهد که نوروز جشنی مشترک بین اقوام مختلف این منطقه بوده و به‌عنوان عنصری هویت‌بخش و پیونددهنده‌ فرهنگی ایفای نقش می‌کرده است.

نتیجهگیری

تأکید فردوسی بر این جشن نشان می‌دهد که نوروز نقشی بنیادین در زندگی مردم این سرزمین‌ها داشته، جدا از اینکه برای مردم افغانستان امروز، نقشی محوری می‌داده، چرا که زادگاه نوروز است، بلکه سند همدلی آنها با هم و با دیگر مردمان هم‌فرهنگ است.

از خلافت عباسی، تا خلافت عثمانی از سلجوقیان تا زنگیان، از مغول تا عرب و عجم، هر کسی که از این مناطق گذشته، جز به احترام و ادب به این رسم نیکو ندیده و بر تکریم و شکوهش افزوده است.

کسانی که با نوروز، مخالفت می‌کنند تنها دشمن فرهنگ و میراث فرهنگی نیستند، بلکه یکدلی این اقوام و فرهنگ‌ها را نمی‌خواهند و نمی‌توانند همبستگی مردم را تحمل کنند.