از خیابان تا دهلیزهای دیپلوماسی؛ زنان افغانستان چگونه مقاومت می‌کنند؟

پس از سقوط کابل به دست طالبان در اسد ۱۴۰۰، گروه‌های اعتراضی زنان افغانستان به‌سرعت به نمادهای مقاومت مدنی در برابر سرکوبگری‌های این گروه تبدیل شدند.

این جنبش که اساساً بر مبارزه خشونت‌پرهیز استوار است، در کنار جبهه‌های نظامی ضد طالبان که به دفاع مسلحانه می‌پردازند، از مهم‌ترین نقاط فشار مردمی علیه طالبان محسوب می‌شود.

جنبش زنان افغانستان از ده‌ها گروه در ولایت‌های مختلف تشکیل شده که با استفاده از تاکتیک‌های مبارزات خشونت‌پرهیز، از جمله راهپیمایی‌های اعتراضی، برگزاری صنف‌های آموزشی مخفیانه، دیپلوماسی در کشورها و سازمان‌های بین‌المللی، و تنظیم شکایت‌های حقوقی در دادگاه‌های بین‌المللی، مبارزه می‌کنند.

شکریه بارکزی، نماینده پیشین پارلمان افغانستان، تأکید دارد که ایجاد حکومتی قانونی و دموکراتیک بر مبنای حقوق برابر شهروندی برای زنان و مردان، محاکمه عاملان آپارتاید جنسیتی در افغانستان، و مشارکت معنادار زنان در سرنوشت سیاسی کشور از خواسته‌های اصلی جنبش زنان است.

هم‌سویی خواسته‌ها با جبهه آزادی و جبهه مقاومت

اگرچه مقاومت زنان افغانستان عمدتاً بر پایه مبارزه غیرخشونت‌آمیز بنا شده است، بسیاری از خواسته‌های آنان با مطالبات جبهه‌های نظامی ضد طالبان نقاط اشتراک دارد. در حالی که زنان برای حقوق اساسی خود مانند تحصیل، کار و آزادی‌های فردی مبارزه می‌کنند، گروه‌های نظامی بر لزوم مقابله نظامی با طالبان و سرنگونی این گروه تأکید دارند. این دو جبهه در مواردی همچون تشکیل دولت منتخب و قانونی، آزادی زندانیان سیاسی، و حق تحصیل دختران و زنان، هم‌راستا هستند.

در سه سال گذشته، جبهه مقاومت ملی افغانستان و جبهه آزادی بارها با صدور بیانیه‌هایی حمایت خود را از خواسته‌های جنبش زنان اعلام کرده‌اند. شکریه بارکزی معتقد است که جنبش زنان و این جبهه‌ها در بسیاری از مسائل، به‌ویژه در موضوعاتی همچون حق تعیین سرنوشت مردم، برقراری حاکمیت قانون بدون تبعیض، و تأمین حقوق شهروندی برابر، هم‌نظرهستند.

بارکزی خاطرنشان می‌کند که تنها تفاوت موجود در تاکتیک‌های مبارزه است: «آن‌ها یک نیروی فشار مسلحانه در اختیار دارند، در حالی که ما در داخل و خارج از کشور فشار دیپلماتیک و مدنی بر طالبان وارد می‌کنیم.»

ژولیا پارسی، برنده جایزه معتبر حقوق بشری «مارتین آنالز»، نیز معتقد است که زنان افغانستان و جبهه‌های مقاومت در برخی اهداف مشترک هستند. به گفته او، زنان خواهان پایان سلطه طالبان بر زندگی‌شان هستند، همان‌طور که جبهه‌های مقاومت و آزادی نیز برای برکناری طالبان می‌جنگند. با این حال، روش‌های مبارزه متفاوت است: زنان از طریق اعتراضات مدنی و دیپلماسی تلاش می‌کنند، در حالی که جبهه‌های مقاومت تقریباً روزانه حملاتی را علیه طالبان سازمان‌دهی می‌کنند.

البته جنبش زنان افغانستان گروهی متنوع با دیدگاه‌های مختلف است، و برخی از زنان فعال با هرگونه مبارزه مسلحانه مخالف‌اند. ژولیا پارسی نیز تأکید دارد که برخی زنان که به‌شدت از طالبان آسیبدیده‌اند، از مقاومت مسلحانه حمایت می‌کنند، اما برخی دیگر ترجیح می‌دهند از مقاومت مدنی، فشار حداکثری بین‌المللی و ابزارهای سیاسی بهره بگیرند.

چرا زنان انتظار دارند واشنگتن از خواسته‌های آنان حمایت کند؟

زنان افغانستان به‌شدت از واشنگتن و سایر قدرت‌های جهانی انتظار حمایت دارند. این انتظار ناشی از نقش برجسته امریکا در تحولات افغانستان در دو دهه گذشته است. توافق‌نامه دوحه که منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی و از دست رفتن حقوق اساسی زنان شد، بسیاری را بر آن داشته که خروج غیرمسئولانه امریکا را مسئول وخامت وضعیت زنان بدانند. از این‌رو، بسیاری معتقدند که ایالات متحده باید برای جبران این اشتباه، طالبان را تحت فشار قرار دهد.

شکریه بارکزی معتقد است که توانمندسازی زنان یکی از اهداف جهانی امریکا محسوب می‌شود. او تأکید دارد که هرچه در افغانستان حکومتی دموکراتیک و معتقد به حقوق زنان حاکم باشد، امنیت جهانی بیشتر تأمین خواهد شد. به گفته او، توانمندسازی زنان و ایجاد فرصت‌های مشارکت اجتماعی و اقتصادی به نفع همه جهان، از جمله امریکا است.

ژولیا پارسی تأکید دارد که آمریکا، به دلیل حضور ۲۰ ساله‌اش در افغانستان و حمایت از حقوق زنان، مسئولیت اخلاقی دارد که با فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک از زنان حمایت کند. او هشدار می‌دهد که سرکوب زنان و تداوم حکومت طالبان می‌تواند زمینه‌ساز افراط‌گرایی و مهاجرت گسترده شود که به منافع امنیتی و اعتبار امریکا آسیب می‌زند. حمایت واشنگتن می‌تواند فشار بر طالبان را افزایش داده و مقاومت مدنی را تقویت کند.

مشکلات زنان و ارتباط آن با منافع ملی امریکا

مشکلات زنان افغان را می‌توان در چارچوب منافع ملی امریکا نیز بررسی کرد. حفظ حقوق بشر و عدالت اجتماعی در افغانستان برای امریکا به‌عنوان یک قدرت جهانی اهمیت دارد، زیرا نقض این حقوق می‌تواند منجر به بی‌ثباتی منطقه‌ای و تهدید امنیت جهانی شود. طالبان به‌عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده و سرکوب حقوق زنان توسط این گروه می‌تواند بستر مناسبی برای رشد افراط‌گرایی فراهم کند.

ایالات متحده می‌تواند با حمایت از زنان افغانستان به ثبات و صلح در این کشور کمک کند. در غیر این صورت، بی‌توجهی به حقوق زنان ممکن است موجب بی‌ثباتی داخلی و رشد گروه‌های افراطی شود که تهدیدی برای منافع آمریکا و منطقه خواهد بود. بنابراین، حمایت از حقوق زنان نه‌تنها یک مسئله اخلاقی، بلکه یک استراتژی مفید برای حفظ منافع ملی امریکا است.

آیا زنان از شیوه مقاومت مسلحانه حمایت می‌کنند؟

شکریه بارکزی در پاسخ به این پرسش که آیا زنان از مقاومت مسلحانه حمایت می‌کنند، می‌گوید: «ما طرفدار جنگ نیستیم، اما دفاع را با جنگ مغالطه نمی‌کنیم.» او تأکید می‌کند که «هر چیزی که بتواند امنیت را به افغانستان بازگرداند، قابل حمایت است.» با این حال، او اضافه می‌کند که هزینه جنگ را زنان می‌پردازند، به همین دلیل اغلب «جنگ‌ستیز» هستند نه «جنگ‌پرور».

برخی زنان افغان با استفاده از مقاومت مسلحانه مخالف‌اند و معتقدند که این روش تنها به افزایش بی‌ثباتی و قربانی شدن غیرنظامیان منجر خواهد شد. در مقابل، برخی دیگر که تحت سرکوب شدید طالبان قرار دارند، ممکن است به‌طور ضمنی یا آشکار از مبارزه مسلحانه حمایت کنند.

روایت اصلی زنان برای تغییر طالبان چیست؟ سرنگونی کامل؟ تغییر؟ مشارکت؟

شکریه بارکزی می‌گوید که زنان به دنبال ایجاد یک «شرکت سهامی» با طالبان نیستند، بلکه خواهان سهمی در قدرت بر مبنای حق و توانمندی خود هستند. او تأکید دارد که طالبان هرچقدر زودتر این واقعیت را بپذیرند، سریع‌تر به نتیجه خواهند رسید.

ژولیا پارسی نیز می‌گوید که دیدگاه زنان در این زمینه یکدست نیست. برخی زنان بر سرنگونی طالبان تأکید دارند، زیرا این گروه را اصلاح‌ناپذیر می‌دانند. برخی دیگر به تغییر تدریجی طالبان امید دارند و برخی دیگر نیز بر مشارکت فعال زنان در ساختار سیاسی افغانستان تأکید می‌کنند.