«نفس کشیدن در کابل سخت شده»؛ چگونه نسل نو میتواند بدیل فراگیر شود؟
یک متحد بزرگ طبیعی برای جهان آزاد در افغانستان وجود دارد که در صورت انسجام و هماهنگی، ظرفیت زیادی برای تغییر روند سیاسی کشور به سمت تعادل، همزیستی و ثبات دارد.
جمعیت جوانان افغانستان که در بیست سال حضور جامعه جهانی و به لطف ارتباطات توانسته با دنیای بیرون آشنا و با فنآوری جدید بلد شوند، جهانبینی متفاوتی برای خود ساختهاند، اما نقش آنها در تصمیمگیریهای بزرگ سیاسی چندان پررنگ نیست.
این جوانان که در درون اداره طالبان، نهادهای مدنی جامعه افغانستان و دنیای مهاجرت در منطقه و غرب به سر میبرند، از وضعیت حاکم بر کشور سرخوردهاند.
یک مقام جوان وزارت خارجه طالبان که مسئولیت یکی از ریاستهای مهم را دارد، به افغانستان اینترنشنال میگوید هر وقت فرمانی از قندهار صادر میشود، او ترجیح میدهد به زادگاهش در قندوز برود و بهجای ریاست در مقر وزارت خارجه، کنار جوی آب نشسته و کتاب بخواند.
افغانستان اینترنشنال به دلیل حساسیت موضوع اسم و مقام این رئیس را افشا نمیکند، اما او میگوید به دلیل کجروی رهبران کهنسال و محافظهکار طالبان، «نفس کشیدن در کابل» سخت شده است.
این مقام در دوران شورش طالبان علیه حکومت پیشین افغانستان، در بخش فرهنگ و تبلیغات این گروه فعال بود. او اکنون به یکی از چهرههای میانهرو طالبان تبدیل شده، مورد اعتماد وزیر خارجه است و در بسیاری نشستهای طالبان با هیئتهای خارجی در داخل کشور و در خارج دیده میشود.
هزاران نفر در درون طالبان که به کمک اطلاعات و اتصال به شبکههای اجتماعی، به قدرت رسیدهاند اکنون خود را در انزوا میبینند و از مسیر حرکت کشور ناراضیاند.
نفس کشیدن برای جوانانی که بیرون از اداره طالبان هستند، دشوارتر است. آنها خود را در میدان تنها رها شده قلمداد میکنند.
جوانانی که در خارج به سر میبرند، ظاهرا درگیر روزمرگی و زندگی مهاجرتاند، اما قلب آنان همچنان برای وطنشان میتپد و به امید فرصتی برای بازگشت و آوردن تغییر در جامعهاند.
افغانستان، کشوری با بیشترین جمعیت جوان در جهان است. سازمان ملل متحد میگوید ۶۳ درصد جمعیت چهل میلیونی افغانستان زیر سن ۲۵ سال قرار دارند که عمده آنها به دنبال یک زندگی بهتر، غیرافراطی و پیشرفته برای امروز و آینده خود هستند. این جوانان در روستاها و شهرها حضور دارند و از ناچاری در بلاتکلیفی، مهاجرت، عضویت در گروههای سیاسی تمایل پیدا کردهاند.
نجیب پیکان که در برنامه IVLP امریکا شرکت کرده است، میگوید: «این جوانان جبرا قربانی افراطگرایی، تحجر و فقر اند و به امیدی فرصتی اند که نجات داده شوند. جوانان افغان از ایران دلسرد هستند. روسیه درگیر خود است. چین به این جوانان بزرگ شده در دوره حضور غرب در افغانستان، تکیه نمیکند. پاکستان دغدغه خود را دارد. بناء تنها امید آنها از این وضعیت جهان آزاد به رهبری امریکا است. امریکا لازم نیست دوباره به افغانستان برگردد، اما با کار مشترک با این نسل میتواند زمینه تغییر را از درون جامعه فراهم کند.»
برای هر نوع تغییر در جامعه، جوانان میخواهند منافع خود را با منافع جامعه جهانی گره بزنند.
فریما نوابی، فعال حقوق زن که در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ در امریکا درس خوانده، میگوید سیاستمداران نسل نو امریکا آشنایی مستقیمی با افغانستان دارد و این ظرفیت را درک میکنند.
خانم نوابی گفت: «شش نفر در کابینه آقای ترامپ در افغانستان بودهاند. وزیران او با افغانستان و مسایل کشور ما تماس مستقیم دارند. تحصیلکردههای افغانستان در امریکا نیز میتوانند بهعنوان عامل تغییر عمل کنند. آنها میتوانند یک هدف مشترک را تعرف کنند. این قوه میتواند تأثیرگذار باشد. اما یک انسجام لازم است که موثرتر باشد. دور یک فورمول مشخص جمع شود که منافع افغانستان و جامعه جهانی در آن تأمین شود. منافع خود را با منافع درازمدت امریکا گره بزنند و شبکه ایجاد کنند برای هماهنگی داخلی و غرب.»
برای این تغییر لازم است که جوانان با رسیدن به مرجع تصمیمگیری، آینده بهتری را رقم زنند. نمونههایی در جامعه اسلامی وجود دارد که رهبران آگاه تمام جامعه را بیدار کردهاند.
رهبری محافظهکار طالبان، خلاف تمایل عملگرایان، از روزی که روز کار آمده، کارزار گستردهای برای کشاندن جوانان افغانستان به تفکر طالبانی راه انداخته است. این حرکت اوضاع کشور را بهبود نبخشیده. پس از تسلط طالبان تعداد مدارس دینی در افغانستان به نزدیک ۱۷۳۰۰ مدرسه رسیده است و هر روز هم بیشتر میشود.
عبدالرزاق صدیق، ریاست مدارس و دارالحفاظهای وزارت معارف طالبان، پیشتر به رسانهها گفته بود: «جامعه افغانستان یک جامعه مذهبی است و هر فرد معلومات مرتبط به دین و مذهب را نظر به ضرورت در سطح ابتدایی و عالی ضرورت دارد. به همین دلیل مدارس دینی در افغانستان رشد داده میشود.»
این تفکر حتی در میان خود طالبان خریدار ندارد. برخی از مقامهای طالبان بارها گفتهاند که جامعه علاوه بر طالب و ملا، به مهندس و پزشک نیاز دارد.
چنین تصویری میتواند از افغانستان یک جامعه به شدت بسته و افراطی به جهان تحویل دهد که نه تنها چالشهای فرهنگی بلکه تهدیدهای بالقوه امنیتی را متوجه منطقه و جهان میکند. اما طرف دیگر داستان، نقش فنآوری در مبارزه با افراطیت است که میتواند به جلوگیری از رادیکالیزه شدن حتی در درون مدارس کمک کند.
انترنت و رسانه اکنون رابطه تنگاتنگی با جوانان افغان در بخشهای مختلف دارد. ۶۷ درصد جمعیت افغانستان ماه یک بار تلویزیون میبیند که این میزان به معنای ۱۲ میلیون کودک و ۱۴ میلیون جوان است.
نجیب پیکان میافزاید مهمترین مسئله برای کمک به نسل نو ایجاد رابطه است: «جوانان افغان را میتوان در دو بخش دستهبندی کرد. تحصیلکردگان ناراحت که در میدان رها شدهاند و قدرت تغییر را از دست دادهاند. این جوانانیاند که با وجودی که ناراحتاند، گزینه نجات را فقط در همکاری با جهان آزاد میدانند. دوم، جوانانیاند که در اداره طالبان هستند، آنها افراطی شدهاند. سالانه نیم میلیون طالب از مدرسهها فارغ میشوند و به سمت افراطیت میروند.»
برای کمک به تغییر اوضاع با هر دو دسته باید کار شود. مهمترینش پل زدن بین جوانان از طریق رسانه، گفتوگو، کنفرانس و رایزنی است تا آنها به فکر نقادانه تشویق شوند و با همدیگر به بحث فراتر از دین و آخرت تمرکز کنند. این جوانان کار میخواهند و برای کار نیاز به تامین رابطه دارند. میتوان از کشورهای با ضریب بالای جوانان درس گفت و آنها را به سمت درست تشویق کرد.