داوود مرادیان، رئیس انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، در مطلبی که در وبسایت نشنال سکیوریتی ژورنال نشر شده، به سیاست ایالات متحده در قبال افغانستان و پیامدهای آن در واشنگتن پرداخته است.
آقای مرادیان با اشاره به این موضوع که بحرانها اغلبا میراث روسای جمهور را شکل میدهند، نوشت که جیمی کارتر با بحران گروگانگیری در ایران، بیل کلینتون با بحران بالکان، جورج دبلیو بوش با حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر و دونالد ترامپ با همهگیری کرونا مواجه شدند.
در این مطلب آمده که طی دههها، ممکن است امریکاییها به راحتی افغانستان را بهویژه به دلیل کوچک بودن این کشور و انزوای نسبی آن فراموش کنند. با این حال، به باور آقای مرادیان، افغانستان چه قبل و چه بعد از حضور دو دههای امریکا در این کشور، نقش بزرگی در شکل دادن میراث روسای جمهور ایالات متحده ایفا کرده است.
نگاهی به گذشته
در این مطلب آمده که جیمی کارتر، رئيسجمهور سابق امریکا، ناگزیر شد به تهاجم شوروی به افغانستان کمتر از دو ماه پس از تصرف سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان ایرانی، واکنش نشان دهد: «کارتر از ترس اینکه این وقایع تصور ضعیف بودن او و تحقیر امریکا را افزایش دهد، با تحریم کردن المپیک مسکو ۱۹۸۰ پاسخ داد.»
در مطلب آمده که رونالد ریگان، رئیسجمهور سابق امریکا نیز با تصمیم به تجهیز مجاهدین افغانستان، توانست پیروزی در دوره دوم ریاستجمهوریاش را که پس از رسوایی ایران-کنترا به آن نیاز داشت، جشن بگیرد.
به نوشته مرادیان، بوش پدر، پیتر تامسن را بهعنوان سفیر در افغانستان گماشت اما پس از آغاز جنگهای داخلی، از اعزام او به کابل خودداری کرد. در مطلب آمده: «بوش شاید این بیتوجهی را خردمندانه میدانست، اما تاریخ با بیاعتنایی امریکا به افغانستان مهربانانه رفتار نمیکند.»
در این مطلب آمده که هرچند مجاهدین، طالبان نبودند، اما ریگان و بوش پدر اکنون بهخاطر رها کردن اسلامگرایان در افغانستان، واگذاری آینده این کشور به دست پاکستان و عربستان سعودی و نادیده گرفتن پیامدهای تصمیمهای خود مورد انتقاد قرار میگیرند.
رئیس انستیتوت مطالعات اسراتژیک افغانستان نوشته است که بیل کلینتون، رئيسجمهور سابق امریکا نیز به غفلت در برابر افغانستان ادامه داد. آقای کلینتون به این باور بود که ایالات متحده میتواند با رویکرد «نظارت از افق» تهدید روبهرشد القاعده را در یک ماموریت ضد تروریسم مهار کند. این رویکرد، در حملات موشکی امریکا به اهداف مربوط به القاعده و طالبان در افغانستان و سودان، پس از حملات القاعده در آگست ۱۹۹۸ در کنیا و تانزانیا نمود یافت.
۱۱ سپتامبر و افغانستان
در مطلب منتشرشده در نشنال سکیوریتی ژورنال آمده که پس از حمله ۱۱ سپتامبر به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویارک، افغانستان بار دیگر در محور توجه در واشنگتن قرار گرفت و این جایگاه را برای دو دهه حفظ کرد.
به باور آقای مرادیان، در بیست سال حضور امریکا در افغانستان، هر کدام از چهار رئیسجمهور ایالات متحده، اشتباهات قابل توجهی در قبال افغانستان مرتکب شدند. او نوشت که تصمیم جورج دبلیو بوش برای حمله به عراق، جنگ در افغانستان را مختل و سیاسی کرد.
در مطلب آمده که بارک اوباما، رئیسجمهور پیشین امریکا، کشتن اسامه بن لادن را بهانهای برای پایان ماموریت ضد تروریسم قرار داد و متوجه نشد که بلای افراطگرایی در افغانستان، محدود به یک مرد نیست.
برپایه مطلب، آقای اوباما در چهارم جون ۲۰۰۹، در سخنرانیای تحت عنوان «آغاز جدید»، متعهد به بستن زندان گوانتانامو شد. همزمان او مذاکرات مخفیانهای را [با طالبان] آغاز کرد که به روند دوحه انجامید.
طبق این نوشته، جمله معروف هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت امریکا، که گفته بود «شما با دوستان خود صلح نمیکنید. باید با دشمنان خود وارد تعامل شوید»، نمایانگر آن بود که در واشنگتن اهمیتی به این موضوع داده نمیشود که چگونه تعامل و مشوقهای مالی میتواند طالبان را تقویت کند.
در این مطلب آمده است که در این میان، دونالد ترامپ نیز عملکرد بهتری از خود نشان نداد. به نوشته آقای مرادیان، ترامپ با شعار «پایان جنگ بیپایان» وارد شد و اچ.آر. مکمستر، سعی کرد میل ترامپ به عقبنشینی را کنترول کند، اما ناموفق بود. ترامپ زلمی خلیلزاد را بهعنوان نماینده ویژه منصوب کرد تا راهی برای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان پیدا کند.
جو بایدن و افغانستان
در این مطلب آمده است که جو بایدن، هرچند پیشتر خود را به خاطر پایان دادن به جنگ طولانی افغانستان تمجید میکرد، در بیانیهای که پس از کنارهگیری از رقابتهای انتخاباتی منتشر کرد و در آن موفقیتهای دوره کارش در کاخ سفید را یادآور شد، نامی از افغانستان نبرد.
آقای مرادیان نوشته است که آقای بایدن از مدتها قبل نسبت به افغانستان بیتوجه بود. مرادیان درباره ضیافتی به میزبانی حامد کرزی، رئيسجمهور پیشین افغانستان، نوشته است که این ضیافت برای سناتورهای امریکایی ترتیب داده و جو بایدن نیز به آن دعوت شده بود. به روایت آقای مرادیان، سناتور بایدن ارزیابی آقای کرزی از نقش پاکستان در پناه دادن به طالبان را رد کرد و گفت: «پاکستان ۵۰ برابر بیشتر از افغانستان برای امریکا مهم است.» او سپس از پشت میز غذاخوری بلند شد.
چندی پیش، امرالله صالح، معاون رئیسجمهور حکومت پیشین افغانستان نیز روایت مشابهی از حضور بایدن در این ضیافت در کابل نشر کرده بود.
آقای مرادیان نوشت که جو بایدن علاوه بر اینکه با تصمیم اوباما با افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان مخالفت کرد، حتی به فکر استعفا در اعتراض به این تصمیم نیز بود.
در مطلب همچنین آمده «بایدن وقتی به ریاستجمهوری رسید، وعده داد که تقریباً تمام برنامههای ترامپ را لغو کند، اما توافق ناقص دوحه را حفظ کرد.»
برپایه این مطلب، برخلاف روسای جمهور سابق امریکا که به فداکاریهای مردم افغانستان بهخاطر امنیت خود و ایالات متحده اذعان کردند، جو بایدن بارها از مردم افغانستان انتقاد کرده و گفته که آنها متحد نخواهند شد.
رئیس انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان تناقض و ناپایداری در دیدگاههای جو بایدن درباره افغانستان را «بیشرمانه» توصیف کرد. به نوشته او، جو بایدن در سال ۲۰۰۱ به مداخله نظامی امریکا به افغانستان رای مثبت داد اما دو دهه بعد گفت که از ابتدا مخالف «آن جنگ در افغانستان» بوده است. در نوشته آمده که بایدن همچنین با نادیده گرفتن اقدامات و اظهارات طالبان، آنها را به سطح شریک امنیتی ایالات متحده ارتقا داد.
افغانستان در ۲۰۲۴
آقای مرادیان در این مطلب نوشته است که افغانستان قبل از تهاجم شوروی، کشوری فقیر اما نسبتاً صلحآمیز و در حال توسعه بود: «مداخله ایالات متحده به افغانستان اجازه داد تا مسیر خود را بهعنوان یک کشور مدرن از سر بگیرد.»
در مطلب آمده که در بیست سال نظام جمهوری اسلامی در افغانستان،میلیونها دختر و زن افغان در مکاتب و دانشگاهها نامنویسی کردند و دانشآموخته شدند، به کرسیهای دولتی رسیدند، در ارتش خدمت کردند و کسبوکار خصوصی راه انداختند.
برپایه این مطلب، در حال حاضر اما افغانستان تحت کنترل طالبان به «جهنمی زنده و مرکز ترویسم جهانی» تبدیل شده است.
آقای مرادیان نوشته است که در حالی که کارزارهای انتخاباتی در امریکا ادامه دارد، اشتباهات ایالات متحده در افغانستان و امتناع دونالد ترامپ و کامالا هریس، از پذیرفتن اشتباهاتشان در قبال افغانستان، آنها را از ارائه استراتژی خود برای این کشور بازداشته است. مرادیان این رویکرد را «مایه تاسف» خوانده است.
در مطلب آقای مرادیان آمده است که مانند همه رژیمهای توتالیتر، «حکومت وحشت، زنستیز و سرکوب طالبان» راه را برای قد علم کردن جنبشهای آزادیبخش و مقاومت باز خواهد کرد. او پیشنهاد کرده است که استراتژی جدید ایالات متحده باید تقویت گروههای دموکراتیک و مدافعان حقوق بشر، بهویژه زنان و فعالان حقوق بشر باشد.
آقای مرادیان در نوشتهاش تاکید کرده: «تنها یک افغانستان دموکراتیک میتواند نیازهای مردم این کشور برای داشتن حکومتی مسئول و خواست جهانی برای افغانستانی عاری از تروریسم را تأمین کند.»