سقوط افغانستان؛ روشنفکران و روشنگران افغانستان در برابر استبداد حاکم چه کردند؟
در سه سال پسین که طالبان قدرت سیاسی را مصادره کردند، روشنفکران و روشنگران افغانستان روزگار تلخی را پشت سر گذاشتند. غم نان از یکسو و غم آوارگی از سوی دیگر زندگی بر روشنگران افغانستان را تیره و تار گردانید.
طالبان با صدور فرمانهای پی در پی آزادیهای شهروندی را که نفس یک روشنگر است مقید کردند. تحقیر، زندان و شکنجه در هر قدم روشنگر کشور را تهدید میکرد.
پیش روی روشنگران دو گزینه دردناک قرار گرفت. اگر میخواستند در کشور باقی مانند باید زندگی حقارتبار طالبان را که همراه بود با پیگرد فکری متحمل میشدند. گزینه دوم فرار از کشور بود تا حیات خود و خانواده را نجات دهند.
سال نخست دوران طالبانیسم دوم برای همه دشوار بود. گروهی که به ابتکار خود و یا به حمایت جامعه جهانی کشور را ترک کردند، قسما توانستند زندگی تازهای را در بیرون از کشور شروع کنند. اما آنانیکه باقی ماندند، با افسردگی و نارساییهای روانی مواجه شدند.
در چهل سال پسین کمیت وسیعی از شخصیتهای روشنفکر و روشنگر افغانستان در جهان زندگی نسبتا آرامی را تجربه میکنند که از دسترسی به اطلاعات، اینترنت و امکانات بهتر اقتصادی و فرهنگی بهرهمند هستند.
پرسش کلیدی این است که آیا این گروه بزرگ که ادعای روشنگری و روشنفکری دارند، در سه سال پسین توانستهاند روایتی خلق کنند تا مردم را به آینده افغانستان امیدوار کند؟
برای پرداختن به این پرسش نیاز است شاخصههای اصلی روشنفکر برجسته شوند. معیارهای روشنفکری شامل تفکر منطقی و قابل اعتماد، انتقاد سازنده، اهمیت به آزادی بیان و اطلاعات، توجه به ترقی و پیشرفت علمی و فکری، توجه به انصاف و برابری اجتماعی، و پایبندی به اصول کثرتگرایی و حقوق بشر است.
بنابراین اینکه بگوییم روشنفکر یا روشنگر کسی است که دارای تحصیلات بالا و مدارک معتبر علمی است، عقلانی به نظر نمیرسد. روشنفکر به معنای متخصص نیست. یک متخصص میتواند دارای تحصیلات و مدارک بالای علمی باشد، اما اصلا روشنفکر نباشد. در مقابل یک انسان که الزاما دارای تخصص نیست میتواند با داشتن معیار های بالا، روشنفکر و روشنگر باشد.
نقش روشنفکران و روشنگران، به ویژه در سه سال اخیر بسان هر حوزه دیگر از جمله سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل تحلیل و نقد است. این نقد را میتوان در موارد زیر به بررسی گرفت.
نبود گفتمان روشنفکری در میان روشنگران نخستین ضعف در فضای دیگراندیشی افغانستان ست. اینجا منظور از گفتمان، گفتوشنود نیست بلکه به کارگیری حوزهها و مفاهیم فکری بسان دولت معاصر، حاکمیت قانون، حقوق بشر، جامعه مدنی و مردمسالاری بهعنوان یک روند پویای پژوهشی است.
هر یک از این مؤلفهها نیاز به کار دارد تا به اجندای قابل تأمل تبدیل شده و شامل گفتوشنود سازنده شود. این فرصت زمانی میسر است که کارهای عمیق پژوهشی و دانشگاهی در این زمینهها راهاندازی شده و ماحصل آن به اجندای یک گفتوشنود ارزشمدار مبدل شود که متاسفانه در سه سال گذشته این کارزار به شکست روبهرو بوده است.
دومین نقد بر روشنگران را تنبلی میسازد. روشنگران کمتر مقاله نوشتند، کمتر سخن گفتند و کمتر از تجارب سایر کشور ها آموختند. مردم حق دارند از آنها بپرسند که شما چه کردید تا ما را دلگرم سازد. راستش این است که این نقد را در باب نقش روشنگران، بسیار موجه و مشروع است. یک روشنگر وقتی نتواند برای نقد، راه برونرفتی را پیشکش کند، روشنگر نیست. نقد سازنده زمانی معنا پیدا میکند که روشنگر بتواند راهحل منطقی و خردگرایانه پیشکش کند. اما واقعیت این است که روشنگران که بیشتر از طریق رسانهها سخن گفتهاند، منتقدینِ بدون راهحل بودهاند. این رویکرد سبب شده است مردم از شنیدن سخنهای تکراری خسته شوند.
فرصتطلبی، ویژگی دیگری است که روشنگران افغانستان را منحرف ساخته است. کانت فیلسوف معروف یکی از ویژگیهای یک روشنفکر را شجاعت در بیان واقعیتها میدانست. مدعیان روشنفکری و روشنگری در افغانستان به جای بیان شجاعانه حقیقت، به کتمان آن میبرایند تا باشد جای پایی برای خود جستجو کنند. این گروه که تعداد شان کم نیست در سه سال پسین بر همه ارزشهای روشنگری پا گذاشتند و خود را سپاهیان قدرت، پول وسیاست ساختند.
نارسایی کلان دیگر بر روشنگری نبود تعهد به ارزشهای روشنفکری است. دکارت که یکی از برجستهترین روشنفکران است ارزشهای روشنفکری را تعهد به عدالت، آزادی و حس بشردوستی میدانست. اما جامعه درددیده افغانستان با برخی از کسانی که ادعای روشنفکری میکنند برخورده است که بنا بر تعلقات اتنیکی، مذهبی و محلی، عدالت، آزادی و بشردوستی را قربانی کردهاند. این رویکرد سبب شده است مردم به آنها نقد کنند که آنها چه فرقی با سیاستزدههای بدنام دارند؟
یک واقعیت تلخ دیگر ایدیولوژیزدگی تندروانه است که بر روشنگران افغانستان اثر بدی گذاشته است. هر روشنگر میتواند ایدیولوژیی را برای خود برگزیند. اما اگر در ترویج آن تساهل و مدارا را از دست داد و به تندرویی گرایید، آنگاه نقش روشنگرانهاش را از دست داده است. از همینروست که یکی از ویژگیهای مهم روشنگری را به قول ادوارد سعید روشنفکر و منتقد مطرح، حرمت به کثرتگرایی میسازد. ادبیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روشنگران افغانستان هنور در حیطهی ایدیولوژیهای چپ و راست دوران جنگ سرد محصور ماندهاند.
اینکه روشنگران افغانستان نتوانسته با استفاده از گفتمانهای روشنگری روایت تازه برای مردم به ارمغان آورند، سزاوار نقد جدی است. روشنگران منبع مهمی برای ظهور روایتهای تابوشکن شُهره هستند. ادبیات، هنر، سیاست و دین نیاز به روشنفکران روایتساز دارد. امروز که افغانستان به دست طالبانیسم به سرنوشت تلخی مواجه شده، این نیازمندی بیشتر از همیشه حس میشود.