مخالفان طالبان کی‌ها هستند، آیا فرصت انسجام فرا رسیده است؟

ملک ستیز
ملک ستیز

پژوهشگر روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه

طالبان به عنوان یک گروه سیاسی، مذهبی و نظامی از سال ۱۹۹۲ به این‌سو در معادلات افغانستان به عنوان یک بازیگر کلیدی شامل شد. از آن‌زمان به این‌سو، این گروه دو بار بر قدرت سیاسی در افغانستان حاکم شده است.

طالبان از لحاظ سیاسی و ایدیولوژیک، یک گروه راست‌گرای تندرو اسلامی شمرده می‌شود که به دولت معاصر و جایگاه شهروند در آن باور ندارد و می‌خواهد نظامی را در افغانستان پیاده کند که استوار به روحانیت افراطی باشد.

این‌که مخالفان طالبان در داخل و خارج کشور فراوان هستند، بر همه روشن است. اما چگونه باید مخالفان طالبان را شناسایی کرد. مخالفان طالبان به سه دسته تقسم‌بندی شده‌اند.

نخست: مخالفان سیاسی

مخالفان سیاسی به گروهی اطلاق می‌شود که در جنب تشکلات و یا سازمان‌های سیاسی در برابر طالبان قرار گرفته‌اند. احزاب سیاسی اسلامی و چپی که پیشینه طولانی مبارزات سیاسی را در کارنامه خود دارند در این جمع شامل هستند. اما احزاب چپی که با مرور زمان متواری شده و تشکلات پویایی ندارند، در این میان چندان قابل دید نیستند. با این حال گروه‌های اسلامی و سیاسی حداقل از لحاظ شکلی متمایزتر نمایان می‌شوند.

در این میان شاخه‌های حزب اسلامی، جمعیت اسلامی، وحدت اسلامی، اتحاد اسلامی و جنبش اسلامی تلاش کرده‌اند در داخل و بیرون از کشور برنامه‌هایی را راه‌اندازی کنند.

به جز حکمتیار، سایر رهبران احزاب سیاسی راستی اسلامی، افغانستان را ترک کرده و در ترکیه ائتلافی را شکل دادند. حکمتیار از بارزترین چهره‌های مخالفان سیاسی طالبان است که توانسته از کابل، با وجود تهدیدها، نقدهایش را در باب رژیم و ساختار سیاسی طالبان ارائه دهد.

اما گروه ترکیه به برگزاری نشست‌های مجازی و پخش اعلامیه‌هایی اکتفا کرده‌اند. این گروه‌ها از سیطره رهبران پیر و کهنه‌کار و کهنه‌فکر برون نشده‌اند. از سویی‌هم رهبری گروه ترکیه کسانی هستند که در زمان جمهوریت قدرت سیاسی را به شکل و فعال و غیرفعال با حامد کرزی و اشرف غنی تقسیم کرده بودند. اینها پیشینه بدنام فساد اداری و اختلاس را در کارنامه‌های خود دارند که نقش سیاسی‌شان را در حیات سیاسی و اجتماعی افغانستان آسیب شدید رسانیده است.

رهبران مخالفان سیاسی که برخی از آن‌ها وارثان جنگ سرد هستند، ظرفیت بالایی در عوام‌فریبی دارند و بر ذهنیت هم‌قطاران خود حاکمیت می‌کنند. این گروه به هیچ صورتی نتوانسته است فکر تازه‌ای برای جایگزینی طالبان خلق کند.

فدرال‌طلبان نیز از گروه‌های متبارز ضد طالبانی هستند که خواهان ساختار سیاسی غیرمتمرکز به جای طالبان هستند. در این راستا نقش حزب گنگره ملی تحت قیادت لطیف پدرام برجسته است.

دوم: مخالفان ارزشی

مخالفان ارزشی به گروهی اطلاق می‌شود که مشکل جدی با طالبان بابت نقش شهروند در نظام سیاسی دارد. این گروه، طالبان را به عنوان یک موسسه‌ هراس‌افگنی می‌شناسد که مردم افغانستان را به گروگان گرفته‌اند. به باور این گروه طالبان مشروعیت و مقبولیت اجتماعی ندارند و قدرت را به زور تفنگ و معامله‌ استخباراتی غصب کرده‌اند.

مخالفان ارزشی طالبان، وضعیت کنونی افغانستان را به فاجعه‌ای تشبیه می‌کنند که در آن کرامت انسانی قربانی ایدئولوژی تندروانه طالبانیسم شده است. مخالفان ارزشی طالبان استدلال می‌کنند که حقوق زنان در جامعه کاملا حذف شده و در جهان هیچ کشوری به اندازه افغانستان از این بابت به مصیبت اجتماعی مواجه نشده است. این تخطی و تبعیض آشکار مصداق آپارتاید جنسیتی شده که در عصر امروز قابل قبول نیست.

مخالفان ارزشی طالبان را گروه‌های اجتماعی و مدنی، روشن‌فکران و روشن‌گران، فعالان حقوق زن و مدافعان حقوق بشر، فرهنگیان و هنرمندان، تحلیل‌گران و پژوهش‌گران، متخصصان و تکنوکرات‌ها و دادخواهان عدالت اجتماعی می‌سازند. این گروه‌های پویای اجتماعی در داخل و خارج از کشور فعال هستند و به صورت گسترده دست به راه‌اندازی برنامه‌های دادخواهانه می‌زنند.

سوم: مخالفان نظامی

مخالفان نظامی طالبان را گروه‌ها و افرادی می‌سازند که در صدد نابودی و واژگونی امارت اسلامی طالبان از طریق مبارزات مسلحانه هستند. به باور آن‌ها طالبان باید از سیستم سیاسی و معادله‌ قدرت به طور کامل حذف شوند زیرا آن‌ها به گفت‌وشنود سازنده برای رفع تضادها در افغانستان باور ندارند.

این گروه باور دارد که یگانه راه تغییر سیاسی در کشور از دهلیز جنگ با کسانی عبور می‌کند که به جز خود به هیچ کس دیگر حرمت و نقش قایل نیستند. مخالفان نظامی طالبان به دو دسته تقسیم شده‌اند:

گروه نخست را جبهه مقاومت ملی افغانستان تحت رهبری احمد مسعود شکل می‌دهد. جبهه مقاومت یک گروه سیاسی-نظامی است که در آن چهره‌های شاخص شورای نظار جمع شده‌اند.

تعداد زیادی از اعضای رهبری این گروه را از امرالله صالح معاون رئیس‌جمهور سابق افغانستان گرفته تا وزرای کلیدی آن دوران شکل داده است. می‌توان از امرالله صالح معاون نخست رییس‌جمهور سابق، بسم‌الله خان وزیر دفاع و تاج محمد جاهد وزیر داخله آن دوران نام برد.

دومین گروه مخالفان نظامی طالبان را جبهه‌ آزادی افغانستان تحت رهبری یاسین ضیا رئیس‌ ستاد مشترک نیروهای مسلح افغانستان می‌سازد. رزمندگان این گروه را افسران و سربازان ارتش ملی افغانستان می‌سازد که برای آزادی افغانستان می‌رزمند.

این گروه با وجود دشواری‌های زیاد اقتصادی و سیاسی توانسته است عملیات‌های پیچیده‌ را علیه نیروهای طالبان راه‌اندازی کند. جبهه‌ی آزادی یک ساختار سیاسی نظامی است که در داخل و خارج از افغانستان فعالیت دارد.

اما سه عاملی که جلو انسجام و همگرایی میان گروه‌های ضد طالبان را گرفته چیست؟

نخست، نبود یک فکر تازه است. همه این گروه‌ها در چهاردیواری تشکلات محصور مانده و نتوانسته‌اند تفکر جدیدی خلق کنند.

نسل جوان افغانستان به تفکر تازه‌ای که با دنیای امروز مطابقت داشته باشد نیاز دارد تا به دور آن منسجم شود. اما فکر این گروه‌ها به سان رهبران‌شان پوسیده و مریض است.

دوم، نبود هدف و یا راهبرد مشترک است. واقعیت این‌ است که هر سه گروه دارای دشمن مشترک به نام طالبانیسم هستند. اما این گروه‌ها نتوانسته‌اند این دشمن مشترک را به هدف مشترک که زوال آن است مبدل سازند.

سوم، نبود یک رهبر جذاب و عملگراست. طالبانیسم به عنوان یک فاجعه باید می‌توانست چتر واحدی را برای نیروهای سیاسی افغانستان به بار آورد. زیرا طالبانیسم در پهلوی آن‌که یک تهدید جدی است می‌توانست سبب هم‌گرایی نیز شود و در این میان رهبران برجسته ظهور کنند. در اکثر جوامع فاجعه سبب هم‌گرایی مردمی و اجتماعی می‌شود. اما ما تا هنوز شاهد چنین تغییری نبوده‌ایم.

اگر نیروهای مخالف طالبان بتوانند این سه چالش را از سر راه بردارند، بهترین فرصت دارند تا به عنوان جایگزین در برابر طالبانیسم ظهور کنند. آن‌گاه مردم افغانستان امید خود را در آن‌ها بازمی‌یابند و جامعه جهانی نیز شریکی برای آینده افغانستان پیدا می‌تواند.