نگاهی به کارنامه حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه پیشین ایران
حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه پیشین جمهوری اسلامی که اخیرا با ابراهیم رئيسی در اثر سقوط هلیکوپتر جان باخت، کارنامه درخشانی از خود بر جا نگذاشته است. البته کارکردن در رژیمی که وزیر خارجه یک مامور مطیع است، بسیار دشوار است.
در این یادداشت کارنامه امیرعبداللهیان را به عنوان وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران بررسی میکنم.
وزیر خارجه مهمترین شخصیت سیاسی دولت برای مدیریت سیاست خارجی است. این سمت دیپلوماتیک پیوند دهنده سیاست داخلی با سیاست خارجی در هماهنگی با مناسبات بینالمللی میباشد.
وزیر خارجه ماموریت بالایی در سیاست داخلی نیز شمرده میشود، زیرا اوست که دهلیز پرغوغای منافع ملی و بینالملل را هموار میسازد تا کمترین تضاد در این مسیر مزدحم میان بازیگران ملی و جهانی رخ دهد.
از همینجاست که وزیر خارجه یکی از کلیدیترین سمتها در کابینه حکومتها به حساب میآید. بنابر این شناخت عمیق از حقوق بینالملل، ظرفیت بالای از فهم روابط بینالملل، منافع ملی و داشتن تواناییهای دیپلوماتیک از ویژگیهای اصلی وزیر خارجه شناخته میشود.
وزیر خارجه یک دولت تندرو
حسین امیرعبداللهیان در آگست سال ۲۰۲۱ توسط ابراهیم رئیسی رئیسجمهور پیشین ایران به عنوان وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران شامل کابینه گردید. سمت وزیر خارجه ایران شاید یکی از دشوارترین ماموریتهای دیپلوماتیک در جهان باشد. شما با دولتی مواجه هستید که در سایه تحریمهای گسترده و چالشهای کلان جهانی قرار دارد. دولتی که با دیکتاتوری و تندروی دینیاش شهره جهان است. دولتی که حقوق بشر و آزادیهای شهروندی در آن منع است و جمهوری اسلامی شامل جنگهای فکری، استخباراتی و نیابتیاش در منطقه است.
اما آیا آقای عبداللهیان از این چالشها بهدر آمد؟
نخستین پاسخی که به این پرسش مهم باید داد، روش مدیریت سیاست خارجی ایران است. سیاست خارجی توسط رهبری علی خامنهای رهبری و هدایت میشود. از اینرو ابتکار عمل را از وزیر خارجه و یا متخصصین سیاست خارجی میگیرد. این رویکرد سبب میشود که وزیر خارجه نتواند حتا در یک کنفرانس رسانهای آزادانه صحبت کند. من به عنوان تحلیلگر روابط بینالملل وقتی سخنان آقای امیرعبداللهیان را تحلیل و بررسی میکردم در یافتم که گفتههایش همیشه در فضای نامشخص و سرگردان ارایه میشدند. شما به وضاحت این وابستگی سیاسی را که همه آزادیهای یک وزیر را ربوده است، در سخنان او حس میکنید.
وابستگی به ولایت فقیه و نزدیکی با سپاه پاسداران
دومین ویژگی آقای امیرعبداللهیان وابستگی فکری و ایدیولوژیک وی نسبت به ولایت فقیه بود. این وابستگی در حدی وی را محصور کرده بود که ابتکار عمل را به عنوان یک دیپلومات والا از وی گرفته بود. ادبیات سیاسی آقای امیرعبداللهیان بیشتر ایدیولوژیک و آخوندی بود تا یک وزیر خارجه که بتواند با جهان به صورت باز صحبت کند.
فکر میکنم نزدیکی بیحد و حصر وی با سپاه پاسداران سبب شده بود که ادبیات سیاسی وی با سایر وزرای خارجه ایران متفاوت باشد. این فکر و این ادبیات، وی را بیشتر از همه نسبت به ولایت فقیه متعهدتر میساخت. وقتی با رسانههای مطرح جهان مصاحبه میکرد، شما ادبیات و فکر یک وزیر خارجه «دولت بسته» و انعطافناپذیر را به وضاحت حس میکردید. اینکار سبب میشد تا رسانهها از گفتوشنود با آقای عبداللهیان چیزی بهدست نیاورند.
بیگانگی با غرب و شرق
سومین نقیصه آقای عبداللهیان در شیوه ارتباط او با جهان بود. آقای عبداللهیان که تحصیلاتش را در ایران سپری کرده بود با فرهنگ جامعه غربی و کشورهای مهم شرقی از جمله روسیه و چین آشنایی خوبی نداشت. وی زبان انگلیسی را نمیدانست و یکبار سخنرانی کوتاهی به زبان انگلیسی در شورای امنیت سازمان ملل ارایه کرده بود که سبب طنزگویی بسیاری از مخالفین رژیم جمهوری اسلامی ایران شده بود. این ضعف سبب شده بود که آقای عبداللهیان در جمع دیپلوماتهای مطرح جهان خود را تجریدشده دریابد. این در حالی است که وزیر خارجه قبلی ایران آقای جواد ظریف دارای توانایی بالای زبانی، تخصصی و پروتوکولهای دیپلوماتیک بود.
آقای عبداللهیان تحت رهبری رئیسجمهوری کار میکرد که همه ابتکارات و صلاحیتهای رسمی خود را وابسته به خامنهای میدانست. ابراهیم رئیسی یک انسان مطیع به رهبر بود و هیچ ابتکاری که محصول افکارش به عنوان رهبر حکومت باشد از خود ارایه نکرد. چنین روشی بر فرهنگ مدیریتی آقای عبداللهیان اثر مستقیمی گذاشته بود.
رئیسجمهور و وزیر خارجه، هر دو خود را با چنین روش محافظهکارانه در محیط امن سیاسی قرار داده بودند. این روش برای هر دو خوب تمام میشد اما برای سیاست خارجی یک کشور با قدامت تاریخی و افتخارات گسترده جهانی یک فاجعه بود.
جنگ اوکراین و غزه؛ اروپا از ایران فاصله گرفت
آقای عبداللهیان بدترین سیاست خارجی ایران را با جهان غرب مدیریت کرد. شکست برجام و گفتوشنودهای هستهای ایران با جهان به بنبست رسید. ادبیات خشن تهران و واشنگتن در این دوران، خود را بیشتر از همیشه نمایان میساخت. بریتانیاییها که یکی از بازیگران مهم مذاکرات برجام بودند، به سان امریکا خشم خود را نسبت به کابینه ابراهیم رئیسی و سیاست خارجی او پنهان نمیکردند.
اتحادیه اروپا با گسترش جنگها در اوکراین و غزه فاصله بیشتری از ایران گرفتند. آقای عبداللهیان در این میان یک بازنده آشکار بود. وی به جای هموار سازی راهحلها برای این دشواریها، بر ادبیات تند و تیز ایدیولوژیک خود تأکید میکرد و راههای دیپلوماتیک را محدودتر میساخت.
جنبش «زن، زندگی، آزادی»
جنبش «زن، زندگی، آزادی» آسیب شدیدی به سیاست خارجی ایران وارد کرد. جامعه جهانی با این جنبش فراگیر همبستگی نشان دادند و رژیم به کشتار، شکنجه و تهدید و تحقیر شهروندان ایران ادامه داد. در نتیجه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایجاد یک گروه کاری تخصصی و حقیقتیاب رای داد که بر حیثیت سیاست و فرهنگ سیاسی دولت اسلامی ایران صدمه وارد کرد.
امروز حقوق بشر جوهر ارزشمند سیاست خارجی دولتها است. این در حالی است که ایران سیاست خارجیاش را از این جوهر ارزشمند تهی ساخته است. این روند بدفرجام در دوران مدیریت آقای عبداللهیان به اوج رسید.
جنگ غزه فاجعه دیگری را بر نقش آقای عبداللهیان اضافه کرد. ایران در این جنگ بازیگر مهمی است. ایران تاثیر مستقیمی بر حماس، حزب الله، حوثیهای یمن و گروههای جهادی منطقه دارد. نبود همگرایی ایران با جامعه جهانی که در بالا از آن نام برده شد، سبب گردید تا وزارت خارجه ایران که میتوانست نقش بسا مهمی داشته باشد، دچار توهم پیروزی در جنگ و نابودی اسرائیل شود. این راهکار بر قدرت فکری و تامیناتی جنگ بیشتر افزود و فضا را برای گسترش جغرافیایی و فکری جنگ مساعدتر ساخت.
این در حالی است که ایران میتوانست به عنوان یک بازیگر مؤثر بر کاهش راهبردی و میدانی جنگ نقش مهم بازی کند.
حملات موشکی ایران و پاکستان
حمله راکتی ایران به پاکستان اشتباه بزرگ راهبردی سیاست خارجی ایران به شمار میرود. تحلیلگران امور راهبردی و نظامی به خوبی میدانستند و گفته بودند که این کنش، واکنشی محکمی را سبب خواهد شد. چنین هم شد و پاکستان به زودترین فرصت ممکن پاسخ قاطع به ایران داد. در این حادثه تنشآمیز نقش تحلیل و تخصص در سیاست خارجی ایران به شدت ضعیف ارزیابی شد و حتا سبب آبروریزی یک دولت مهم در منطقه گردید. این حادثه لکه ننگین بر روابط ایران و پاکستان بنا نهاد که به خوبی میتوانست یک دیپلماسی کارا به جای آن عملی گردد.
حملات موشکی ایران علیه اسرائيل
در قبال جنگ فکری و سایبری با اسرائیل که سبب ناآرامی جهانی شد، نمیتوان تنها ایران را مقصر شمرد. حمله اسرائیل به قنسولگری ایران در دمشق آغازگر این تبادل آتش میان دو کشور گردید. در این میان نقش عبداللهیان در کاهش آن خنثا و بیتاثیر ارزیابی میشود. این تضاد، به یک درگیری حیثیتی برای دو کشور تبدیل شده بود که آنرا اجتناب ناپذیر ساخته بود. اما چیزیکه عبداللهیان و وزارت خارجه میتوانست انجام دهد، فعالسازی گروههای تخصصی برای رهیافت توصیههای امنیتزا باشد که باز هم از حیطه صلاحیت عبداللهیان خارج بود.
کارنامه ناموفق
به باور من حسین امیرعبداللهیان به عنوان وزیر خارجه یک کشور تاریخی و با اهمیت در خاورمیانه کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشته است. البته کارکردن در رژیمی که وزیر خارجه یک مامور مطیع است، بسیار دشوار است.
تخصص و کارایی یک وزیر قطعا بر تصامیم رهبری بیتاثیر نیست. اگر ما به جای یک وزیر مطیع با یک شخصیت مدبر سیاسی و فهیم که قدرت ابتکار را دارد، مواجه میبودیم قطعا در کارنامههای وی اثار مثبت و ارزشمند فراوان دیده میشد.