«آرایشگاه کابل»؛ دختران افغان و سلطه طالبان
«آرایشگاه کابل» مستند تازهای است درباره دو دختر آرایشگر که در یک سالن زیبایی در کابل کار میکنند و پس از به قدرت رسیدن طالبان مجبورند زندگی متفاوتی را آغاز کنند. فیلم تصویری از وضعیت زنان و دختران را پس از به قدرت رسیدن طالبان ارائه میکند.
«آرایشگاه کابل» (Kabul Beauty) ساخته مارگو بن و سولن شاروون فیوریتی، که به تازگی در جشنواره تسالونیکی در یونان به نمایش درآمد، داستان دو دختر به نامهای نگینه و صوفیا را دنبال میکند.
در روایت داستان فیلم گفته میشود که سازندگان یک روز بعد از به قدرت رسیدن طالبان در ماه اگست سال ۲۰۲۱، افراد این گروه تعقیب این دو شخصیت را آغاز کردند و قصد دارند تصویری از وضعیت آنها و تغییری که در زندگی آنها به واسطه سلطه طالبان رخ میدهد را روایت کنند.
این دو مستندساز این دو شخصیت را برای مدتی طولانی دنبال کردهاند و گریختن آنها به اروپا را هم روایت میکنند.
در ابتدای فیلم به نظر میرسد آرایشگاه شلوغ آنها و حدود ۲۰ نفری که در آنجا کار میکنند، بدون هیاهوی اتفاقات بیرون از آن، به کار خود ادامه خواهد داد. زنان مختلف از ایل و تبارهای گوناگون از این آرایشگاه استفاده میکنند و حتی زنی رو به دوربین میگوید: «طالبان هم از زیبایی لذت میبرند.»
اما روند پیشبرد وقایع وضعیت متفاوتی را رقم میزند. زمانی که این دو فیلمساز در تاکسی این دو دختر را دنبال میکنند، حضور نظامیان طالبان در خیابان چشمگیر است و بسته شدن دانشگاه اولین ضربهای است که نگینه میخورد.
بعد از مدتی دانشگاهها باز میشوند و نگینه به دانشگاه باز میگردد، اما این بار در صنفهایی بدون حضور مردان. دوربین سازندگان اجازه ورود به دانشگاه را نمییابد، اما نگینه با تلفن همراه خود رسیدن خود به دانشگاه را فیلم میگیرد، ولی زمانی که تماشاگر منتظر است داخل صنف و مشکلات تازهاش را هم ببیند، فیلم موفق به نمایش مخفیانه آن نمیشود.
نگینه و صوفیا به تظاهرات زنان برای احقاق حق خود هم میرسند و در خیابان علیه ظلم و بیعدالتی طالبان درباره زنان فریاد میزنند، اما هر دو با نگهداشتن جانب احتیاط دور میایستند تا از گزند طالبان در امان باشند.
فیلم اما برخی از تظاهرکنندگان را به نمایش میگذارد، کسانی که دستگیر میشوند و بعدتر نگینه و صوفیا با یکی از آنها ملاقات میکنند. در حالی که ترس نگینه و سوفیا از ملحق شدن به این زنان، بسیار واقعی و «مستند» به نظر میرسد، صحنه دیالوگ آنها با فعال زن، ساختگی و شعاری است، مشکلی که فیلم در برخی قسمتهای مختلفش تجربه میکند و مرز میان مستند و حرفهای شعاری و بازسازی شده درهم آمیخته میشود.
تصاویر داخل آرایشگاه و نمایش زندگی روزمرهای که از زنان در افغانستان دریغ میشود، واقعی و قابل توجه است، جایی که سازندگان فیلم صورت همه زنان به جز دو سه نفر، از جمله نگینه و صوفیا را شطرنجی میکنند تا آنها در افغانستان امروز زیر سلطه طالبان دچار مشکل نشوند.
از جمله این زنان، ذکیه است که او هم در این آرایشگاه کار میکند، اما ما صورت او را نمیبینیم. مدتها پس از آن که دو شخصیت اصلی فیلم از افغانستان خارج میشوند و در اروپا پناه میجویند، این دو فیلمساز به کابل باز میگردند تا سرنوشت این آرایشگاه و ذکیه را دنبال کنند: آرایشگاه خلوت شده و در انتهای فیلم گفته میشود که به دستور طالبان بسته شده است. ذکیه هم خانهنشین شده و سعی دارد اوقاتش را بدون فکر کردن به مشکلاتش سر کند و حسرت میخورد که به مانند دو دختر دیگر، زندگی در کشوری آزاد را تجربه نمیکند.
دنبال کردن نگینه و صوفیا در اروپا هم بخشی از تنهاییها و دلتنگیهای آنها را به تصویر میکشد که حالا هر کدام در گوشهای از اروپا به زندگی خود ادامه میدهند.
فیلم به تماشاگر نمیگوید که این دو چگونه موفق میشوند خودشان را به اروپا برسانند، اما تلاش آنها برای وفق دادن خودشان در کشور مقصد از جمله با یاد گرفتن زبان تازه را روایت میکند و البته دلتنگی آنها برای کابل را هم به نمایش میگذارد.
ملاقات این دو دختر در هامبورگ پس از مدتها دوری از هم، قرار است تصویری صادق و مستند از وضعیت امروزشان ارائه کند، اما صحنههای این ملاقات هم به اندازه کافی طبیعی به نظر نمیرسند و مشکل چیده شدن صحنهها از موفقیت مستند جلوگیری میکند.
هرچند فیلم قرار است سندی بر وضعیت زنان در افغانستان امروز باشد، اما به نظر میرسد برای روایت آن شیوه مستقیم و شعاریای انتخاب شده که به فیلم لطمه میزند، در حالی که پناه بردن بیشتر به لحظات شخصی این دختران و پرهیز از روایت یا به تصویر کشیدن صحنهها و دیالوگهای شعاری که مشخص است برای دوربین بازی شدهاند، میتوانست نتیجه جذابتری به بار بیاورد.