ماجرای کارزار «ما سلیطهایم» در ایران چیست؟
قرنهاست کلمات و تعاریف در مورد زنان به شکلی کلیشهای، پر تبعیض و توهینآمیز به کار گرفته میشوند. برای مقابله با این زبان تحقیرآمیز، نوعی از مبارزه زنان، به کارگیری رتوریک تقابلی و بازپسگیری معناست. هشتگ «ما سلیطهایم» از همین دست است.
هفته گذشته ایران اینترنشنال ویدیویی را منتشر کرد که در آن دیده میشود یک زن در درمانگاه قم در برابر آخوندی که بیاجازه از او فیلم میگرفت، اعتراض میکند.
پس از آن که گروهی از حامیان حکومت ایران به صورت هماهنگ از عبارت «سلیطه» که در افغانستان به آن «شلیطه» میگویند، برای خطاب کردن این زن معترض استفاده کردند، فعالان زن و کاربران رسانههای اجتماعی با هشتگ ما سلیطهایم، به این اقدام واکنش نشان دادند.
هر جا زنی جاهطلب باشد، رئیس خوانده میشود اما به مردان میگویند «رهبر ذاتی»، حرف زدن زنها با هم اسمش «غیبت» است و مکالمات مردان «شبکهسازی». زنی که اعتراض کند «نقنقو» است اما مرد «منتقد» است. زنی که مانند زن قمی به حجاب اجباری یا نقض حریم خصوصیاش اعتراض کند، سلیطه است.
به همین دلیل است که فمینیستها معتقدند کلمات مهم هستند. در باور کنشگران حقوق زنان کلمات ابزارهای تفکر بشری هستند که واقعیت اجتماعی را بازتاب و آن را شکل میدهند. به لحاظ جامعهشناختی، کلمات واکنشهای آگاه و ناخودآگاه را به وجود میآورند. ما از کلمات هم برای ارتباط با دیگران هم برای ابهامزدایی استفاده میکنیم که خود یک شکل از ارتباط است.
یکی از مهمترین موارد تحلیل زبان، اثرات غیرمستقیم آن است. به عنوان مثال، در عین در نظر گرفتن نیت افراد، شوخیهای جنسیتی و نژادی میتواند محیطی را ایجاد کند که مردم واقعا از چوب، سنگ، تفنگ یا بمب برای آسیب رساندن به دیگران استفاده کنند. هر گونه اصطلاحی که از دیگران انسانزدایی کند، میتواند آسیبرساندن به انسانها را آسانتر کند.
کلمات اغلب پیش از عمل میآیند. نخست کلمات سخت و توهینآمیز مبادله میشوند و سپس دعوا آغاز میشود. کلمات یک سخنران میتواند دیگران را به سازماندهی در برابر ناعدالتی وادارد یا از این کار منعشان کند.
زنان به طور سیستماتیک با نامهای ژنریک نامرئی میشوند. صدها اصطلاح در زبانهای مختلف درباره زنان وجود دارد که بیشتر آنها جنسیتزده هستند. بنابراین منطقی است که نتیجه بگیریم مردان به طور سیستماتیک مزایایی در زبان دارند و زنان در زبان زیاندیده هستند. «دیوانه»، «هرزه»، «سلیطه» و «فاحشه» خواندن زنان تنها چند نمونه از زیاندیدگی زنان در زبان و فرهنگ است.
هیستری یا دیوانهانگاری زنان
زنها دیوانه/ هیستریک هستند. تاریخ دیوانه خواندن زنان از افلاطون تا ادبیات رسمی و فرهنگ عامه امروز امتداد دارد. هزاران سال است به هزاران روش به زنان گفته شده است نسبت به مردان کمهوشتر، احساسیتر، غیرمنطقیتر و ... هستند.
یکی از افراد سرشناس معاصر که زنان را معمولا دیوانه خطاب میکند، دونالد ترامپ است. او زنان را به عملکردهای بدنی و کارکرد جنسیشان تقلیل میدهد اما مجنون خواندن زنان کاری بود که یونانیان باستان شروع کردند. آنها به این نتیجه رسیده بودند مشکل زنان این است که رحمهایشان سرگردان است (کلمه هیستری از کلمه یونانی Hustere به معنی رحم یا زهدان مشتق شده است). افلاطون میگفت زنان در بطن خود دارای حیوانی بیروح هستند که موجب عوارض متعددی برای آنها میشود. بنابراین، به لطف این مردان «عاقل»، نیمی از جمعیت جهان به یک اختلال مبتلا شدند: هیستری. با پیشرفت پزشکی، تعریف هیستری تکامل یافت اما در نهایت بیاعتبار شد و اکنون در روانپزشکی مدرن جایگاهی ندارد. با این حال این ایده که زنان از نظر بیولوژیکی بیثبات هستند در فرهنگ عمومی جا افتاده است.
ایده زن دیوانه به کرات در ادبیات و آثار هنری و سینمایی استفاده شده و وجه مشترک همه این شخصیتها این است که در طول زمان به چیزی بیش از یک استعاره و یک هنجار فرهنگی تبدیل شدهاند. «دیوانه خواندن زن» تبدیل به روشی برای «سرکوب کردن زنان» و «سر جای خود نشاندنشان» و یادآور این موضوع است که مهم نیست یک زن به چه چیزی دست پیدا میکند: او ذاتا دارای نقص است.
یک مثال زنده و امروزی در این زمینه تیلور سوئیفت است. او یکی از ثروتمندترین زنان خودساخته ایالات متحده است اما با این حال همواره در رسانهها تمسخر میشود.
سوئیفت اما شخصیت ساخته و پرداخته در رسانهها را نادیده گرفته و در تکآهنگ موفق خود یعنی Blank Space این دیوانهانگاری را هجو کرده است: «فهرستی طولانی از عاشقهای سابق دارم/به تو میگویند دیوانه هستم …» او در موزیکویدیوی این آهنگ نقش زن دیوانهای را بازی میکند.
هرزه و فاحشه خواندن زنان
مدونا یک بار گفت: «من قوی و جاهطلبم و میدانم چه میخواهم. اگر این باعث میشود که مرا هرزه بخوانند، خوب است. زنان واقعی نه تنها صمیمی، شجاع، باهوش و شوخ هستند که مهربان و حامی نیز هستند. پس بگذارید زنانه و واقعی باشند. زندگی دشوار است و بعد خواهیم مرد.»
هرزه/Bitch یکی دیگر از اطلاقهای پر استفاده خطاب به زنان است. آن را میتوان به طور خلاصه توهینی خواند که اغلب به زنان ناسازگار، قوی، جاهطلب و صریح گفته میشود. احتمالا این کلمه را بتوان معادل سلیطه فارسی قرار داد. بت دیویس بازیگر گفته است: «وقتی یک مرد نظر میدهد، نظر او نظر است؛ اما وقتی یک زن نظر میدهد، هرزه است.»
حتی در مناسبات خصوصی هم این اطلاق از سوی مردان به زنان رواج دارد، زنی که قرار ملاقات نگذارد، در محل کار پیشرفت کند، رئیس باشد و نظر کارمند مردی را رد کند، «هرزه/Bitch» است.
روش سنتی برخورد با این خشونتهای کلامی این بوده که زنان در برابر آن سکوت کنند. برای حقوق برابر درخواست نکنند و وارد رقابت شغلی، سیاسی و اجتماعی نشوند، در برابر نابرابریها اعتراض نکنند و تمام حقوق خود را بابت دریافت لقب زن خوب، زن عفیف، زن پاک و … معامله کنند و برچسب هرزه/هیستریک/ سلیطه را نپذیرند.
فمینیستها و کنشگران حقوق زنان سالهاست با این اطلاقها مبارزه میکنند و یک روش بسیار پرطرفدار، بازپسگیری و مال خود کردن واژه است. یعنی به جای اینکه تلاش کنند خود را از عبارات توهینآمیز مبرا کنند، آنها را به شکل طنز و به عنوان رتوریک تقابلی به کار میگیرند.
تا سال ۲۰۲۲ یک مجله فمینیستی به نام BITCH وجود داشت که شعارش «پاسخ فمینیستی به فرهنگ پاپ» بود و در وبسایت خود اینگونه توضیح میداد: «از این عبارت به عنوان توهین استفاده میشود. هرزه را به زنانی میگویند که حرف میزنند، نظراتی دارند و از بیان نظراتشان ابایی ندارند. اگر اذیت یا آزردهخاطر شدید لبخند بزنید. اگر رک و صریح بودن یک زن به معنای هرزه بودن است، ما آن را به عنوان یک تعریف تلقی میکنیم.»
مبنای این شیوه برخورد این است که اگر تحت تاثیر کلیشههای مرسوم ارزش درونی زن نادیده گرفته میشود لازم نیست حتما عصبانی شود یا آن صفت را انکار کند. احساس رهاییبخش این است که دنبال تایید مردسالاری نباشد و با خوشحالی قرارداد را زیر پا بگذارد.
شرمسار کردن هرزهها (Slut-shaming) هم اصطلاحی کنشگرانه در همین حوزه است که در واکنش به انتقاد از افراد، به ویژه زنان و دخترانی به کار برده میشود که انتظارات رفتاری و ظاهری را در مورد مسایل مربوط به جنسیت نقض میکنند. این اصطلاح برای بازپسگیری کلمه هرزه/Slut و توانمندسازی زنان و دختران برای داشتن اختیار بر تمایلات جنسی خود به کار میرود.
یکی از نمونههای بینالمللی این رتوریک و واکنش، راهپیمایی هرزهها (SlutWalk) است که به دنبال پایان دادن به فرهنگ تجاوز جنسی، از جمله مقصر دانستن و سرزنش قربانیان تجاوز جنسی است.
شرکتکنندگان به هر گونه توجیه یا توضیح تجاوز جنسی با اشاره به ظاهر زن اعتراض میکنند و نام کمپین خود را راهپیمایی هرزهها گذاشتهاند تا به هرزه خواندن زنان معترض یا آسیبدیده اعتراض کنند. این راهپیمایی نخستین بار در سال ۲۰۱۱ در تورنتوی کانادا در واکنش به یک افسر پولیس تورنتو انجام شد که برای پیشگیری از تجاوز جنسی پیشنهاد کرده بود زنان باید از پوشیدن لباسهای نامناسب مانند هرزهها خودداری کنند.
آنچه این روزها در فضای شبکههای اجتماعی ایران با هشتگ «ما سلیطهایم» دیده میشود، نمونه دیگری از این شیوه تقابل رتوریکی در مقابل جریانی است که دهههاست هم به شکل حکومتی و سیاسی زنان را سلیطه میخواند هم این تلقی از زنان معترض را تبدیل به یک فرهنگ عمومی کرده است.
کسانی که این هشتگ را به طور گسترده در شبکههای اجتماعی به کار گرفتهاند به دههها سلیطه نامیده شدن زنان ایرانی در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی و از زبان شخصیتهای حکومتی اعتراض دارند و تلاششان این است که تاکید کنند: «اگر مقاومت ما در برابر فرهنگ ضد زن و مردسالار، مقاومت مدنیمان در برابر قوانین تبعیض آمیز و فریادمان در برابر ظلم سلیطگی است، #ما_سلیطهایم.»