آیا طالبان 'فاسدترین' اداره تاریخ افغانستان است؟

ملک ستیز
ملک ستیز

پژوهشگر روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه

طالبان با تبلیغات وسیع تلاش دارند خود را اداره شفاف معرفی کنند که گویا در برابر فساد موضع جدی گرفته و با «صداقت» عمل کرده‌اند. این کارزار تبلیغاتی طالبان برای عوام مردم جذابیت دارد. یکی از عوامل این جذابیت مقایسه طالبان با رژیم فاسدی است که به نام «جمهوریت» در کشور حاکمیت داشت.

گروهی از عوام به این باور هستند که فساد تنها در حدود رشوه‌ستانی و فساد اخلاقی به طور عام در نظام [سیاسی] خلاصه می‌شود، اما واقعیت این ا‌ست که فساد بحثی دامنه‌دار است و عوامل گوناگونی دارد. این‌جا من یازده دلیلی که «امارت اسلامی» طالبان را فاسدترین اداره در تاریخ افغانستان می‌شناسد، پیش‌کش می‌کنم.

نخست، نبود دسترسی به اطلاعات از منابع ملی بزرگ‌ترین فساد است. هیچ‌کسی از بودجه ملی، که متعلق به مردم است، از روش استفاده از آن آگاه نیست. بر بنیاد اصول اساسی حکومت‌داری، نبود دسترسی مردم به اطلاعات عامل اصلی فساد در یک سیستم است. طالبان همه‌ امور مالیاتی، بودجه‌ای، تامیناتی و مصرفی را پنهان می‌کنند تا بتوانند زیرساخت‌های فکری-ایوئولوژیک و استخباراتی خود را تقویت کنند و به جای کاهش فقر، که مهم‌ترین نیاز جامعه است، مدرسه‌های استخباراتی و دیوبندی بنا کنند. طالبان منابع خارجی [درآمد خود] را نیز پنهان می‌کنند. این رویکرد منبع اصلی فساد در کشور است.

دوم، فساد سیاسی مادرِ فساد اداری در اداره طالبان است. فساد سیاسی به معنای ترجیح و تمرکز ایدئولوژیک در تقرری‌های دولتی معنا می‌دهد. این روش سبب می‌شود که شخصیت‌های خبیر، فهیم و متخصص از حاکمیت و قدرت، که متعلق به مردم است، به حاشیه کشانده شوند و تنها ملاهای وابسته به طالبان امتیازات و پُست‌های کلیدی را انحصار کنند. طالبان در این زمینه دست تمام گروه‌های ایدئولوژیک را در جهان از پشت بسته‌اند.

سوم، تبعیض در سطح آپارتاید در برابر نیم نفوس کشور، که زنان هستند، کلان‌ترین فساد اداری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نامیده می‌شود. برابری جنسیتی شاخص اصلی شفافیت و تبعیض جنسیتی شاخص عمده فساد اجتماعی است. طالبان آپارتاید نژادی را در افریقا و آپارتاید بردگی را در امریکای لاتین و شمالی در سده‌های ۱۲ تا ۲۰ سرخ‌روی کردند.

چهارم، نپوتیسم یا خویشاوند‌گرایی در طالبان نسبت به هر گروهی دیگر برجسته است. قدرت از روی جایگاه پدر، کاکا، برادر، ماما و به همین شکل حلقه‌های دومی، سومی، چهارمی حتی پنجمی تقسیم شده است. این حلقه‌ها در همه ساختارهای اداری رخنه کرده و سیستم قبیله‌ای حاکمان دوران بربریت را شکل داده است.

پنجم، امیرالمومنین خود بزرگ‌ترین فساد تاریخ است. رهبری که صدا دارد و سیما نه، بر همه امور مملکت تصمیم‌گیر است. امیرالمومنین در تاریخ اسلام از خود تعریف دارد. یعنی رهبر مسلمانان، که بر بنیاد اصول اسلام، عدالت، انصاف و برابری را در جامعه تامین، تحکیم و نظارت می‌کند. این در حالی‌ است که در کشور فقر، بی‌عدالتی، بی‌انصافی و بی‌حرمتی در برابر کرامت انسانی به ویژه زنان بیداد می‌کند.

ششم، برابری اجتماعی به عنوان یک ارزش و قاعده، بایسته اصلی نظام‌های امروزی است. بر بنیاد شاخص‌های مورد قبول نهاد جهانی «شفافیت بین‌الملل» نبود برابری اجتماعی و ارجحیت یک گروه بر گروه دیگر پایه‌سنگ فساد را در جامعه محکم و فرهنگ‌ آن‌را نهادینه می‌کند. طالبان در جامعه‌ چندفرهنگی و چندقومی ما سیستمی تباه‌کن هژمونیک قومی را راه‌اندازی کرده‌اند که یکی از بزرگ‌ترین انواع فساد به حساب می‌آید. اقلیت‌های قومی از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی بی‌بهره هستند و اقلیت هندوها و سیک‌‌های ما حتی از کشور ناپدید شده‌اند.

هفتم، فساد فرهنگی یکی از کلان‌ترین ظلمت‌هایی‌ است که بر جامعه ما توسط طالبان حاکمیت می‌کند. طالبان مردم را از آزادی‌های فرهنگی محروم، هنر را به کلی از جامعه محو و قشر وسیعی از هنرمندان را بی‌کار، بی‌روزگار و یا متواری کرده‌اند؛ اما به جای آن فرهنگ طالبانیسم را که با ریشه‌های فرهنگ مردمی رابطه ندارد بر جامعه تحمیل کرده‌اند. تحمیل فرهنگی و به حاشیه کشاندن فرهنگ بومی یکی از شاخص‌های اصلی فساد فرهنگی در جامعه است که طالبان نام بلندی در جهان از این بابت دارند.

هشتم، فساد اجتماعی زمانی شکل می‌گیرد که مردم از تمرین آزادی‌های عقیدتی خود توسط حاکمیت بی‌بهره می‌شوند. طالبان با تحمیل مذهبی تلاش کرده‌اند تا آزادی‌های مذهبی را از سایر گروه‌های عقیدتی در کشور بگیرند. در این جمع می‌توان از گروه‌های عقیدتی که متعلق به مکتب جعفری هستند یا هم‌میهنان ما که عقاید غیراسلامی از جمله هندویی، بودایی و سیکی دارند نام برد. این رویکرد ظالمانه طالبان ارزش‌ها و آزادی‌های عقیدتی را در جامعه محو کرده و کلان‌ترین فساد اجتماعی را به بار آورده است.

نهم، فساد اخلاقی نشان‌گر فرهنگ یک نظام [فاسد] است. اخلاق به معنای رعایت اصول و مؤلفه‌های انصاف و احترام به جایگاه نظام سیاسی به مثابه رهبر جامعه و حرمت به شخصیت فردی در اجتماع است. طالبان در این راستا نسبت به هر رژیم سیاسی دیگر کم آورده‌اند. گزارش‌های رسانه‌ای، حقوق بشری و نهاد ناظر بر وضعیت کنونی افغانستان نشان می‌دهند که طالبان در سطوح بالای سیاسی مصاب به فساد اخلاقی هستند و با استفاده از روش‌های غیر انسانی چون تجاوز و روابط جنسی با قربانیان خود معروف شده‌اند که انزجار جامعه را سبب شده است.

دهم، فساد و سوءاستفاده از قدرت سیاسی به هدف خصوصی از شاخص دیگر فساد طالبان در افغانستان است. در حالی‌که جامعه فقیر افغانستان با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می‌کند، برخی از رهبران طالبان با داشتن امکانات وسیع اقتصادی در کشورهای همسایه و خلیج [فارس] منابع بزرگی را به چرخش درآورده‌اند. خانواده‌های برخی از رهبران و وزیران طالبان در پاکستان، امارات متحده عربی، ایران و عربستان سعودی با امکانات فراوان اقتصادی به سر می‌برند. این گروه از رهبران طالبان با سوءاستفاده از مقام و کرسی‌های مهم از هر نوع تخلف برائت حاصل کرده‌اند که یکی از اصلی‌ترین عوامل فساد در کشور به حساب می‌آید.

یازدهم، فساد حقوقی زمانی اتفاق می‌افتد که حاکمیت قانون زیر پا شده و اداره نظام توسط حکم و امر اداره می‌شود. اداره طالبان با وجود ده مؤلفه مشهود فساد در افغانستان همه مرتکبان آن‌ها را که باید به دادگاه و قانون سپرده شده‌اند، برائت حقوقی داده‌ است. فساد حقوقی گلیم نظم، توسعه، اخلاق و عدالت را برچیده است. تا به حال هیچ یک از متخلفان طالبان، که در سطوح اداره و رهبری قرار دارند، بازداشت و محاکمه نشده است که نمایان‌گر آشکار فساد حقوقی در أفغانستان می‌باشد.

پس انسان آگاه باید بداند که طالبان مفسدترین گروه نظامی-سیاسی در جهان است که بر مردم ما در نتیجه یک معامله‌ای سیاسی و استخباراتی تحمیل شده است. هر انسان دانا باید به این تبلیغات طالبان که گویا «فساد را محو کرده‌اند» پاسخ قاطع دهد.

با این حال، این مقاله به هیچ شکلی فساد گسترده دوران مافیایی را زیر نام «جمهوریت» توجیه نمی‌کند.