بستر نیروی انسانی تروریسم طالبان؛ 'پدران را به کشتن دادند حالا چشم به پسران‌شان دوخته‌اند'

احمدضیا سراج
احمدضیا سراج

رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان

یکی از موفقیت‌های تروریسم در تداوم ناامنی و بی‌ثباتی منطقه، حضور میلیون‌ها جمعیت جوان و ناراضی در سراسر افغانستان و به‌طور خاص مناطق قبایلی، بخش‌های شمال غربی ایالت خیبر پشتونخواه و ایالت بلوچستان پاکستان و مدرسه های دینی را در دو سوی مرز است.

جوانان در بیشتر کشورها سرمایه ملی محسوب می‌شوند، اما این مورد در افغانستان کمتر صدق می‌کند. دلیل عمده آن در عواملی چون بیکاری، ناتوانی جوانان در فهم اهداف‌شان، عدم توانایی کشور در فراهم کردن زمینه آموزش و پرورش، نبود امکانات تفریحی و سایر عواملی است که جوانان بتوانند انرژی خود را در مسیر مثبت استفاده کنند. به نظر می‌رسد در افغانستان تحت کنترول طالبان این معضل پیچیده‌تر شده است.

بعضی برآوردها نشان می‌دهد که ۷۰ درصد مردم افغانستان کمتر از ۳۰ سال دارند. معنای آن این‌است که شمار زیاد جمعیت مردان خصوصأ دارای سنین بین ۱۴ و ۲۵ سال، آسیب‌پذیری جدی در برابر ایدئولوژی افراطی در حال ترویج طالبان دارند. آن‌ها طعمه‌های خوبی برای گروه‌های تروریستی هستند که در جستجوی سربازگیری اند. از زمانیکه طالبان به قدرت رسیده‌اند اکثریت مردم وظایف خود را از دست داده‌اند و امیدی برای نسل جوان برای یافتن یک وظیفه آبرومند باقی نمانده است. برای بسیاری از جوانان گزینه دیگری جز اینکه به منظور کسب درآمد، به گروه‌های هراس‌افگن یا باندهای جنایتکار بپیوندند، وجود ندارد. متاسفانه وضعیت جوانان فارغ‌التحصیل دانشگاه‌ها در زمان جمهوریت نیز تصویر بهتری نداشت، ولی این وضعیت در زمان حاکمیت طالبان به مراتب بدتر شده است.

چشم طمع به یتیم‌خانه‌ها

بستر دیگری که به افراطیت کمک می‌کند، وجود هزاران یتیم برجای‌مانده از جنگ‌های دو دهه گذشت است که پدران و گاهی هم مادران شان‌را در جریان جنگ از دست داده‌اند و حالا سرپناه و محل درآمدی ندارند. به همین خاطر رهبران طالبان هر کدام یتیمخانه‌های جداگانه ایجاد کرده و پسران یتیم را جمع‌آوری و در مراکز مربوطه خود تغذیه می‌کنند. بر اساس اطلاعات موجود، هم‌اکنون سراج‌الدین حقانی، وزیر داخله طالبان، ده‌ها ساختمان را که در گذشته خانه‌های امن زنان بوده، مبدل به مراکز پرورش و دارالایتام کرده است.

اکثریت مردان در بعضی نقاط افغانستان مشروعیت تعدد زوجات را تعبیر سوء کرده و فکر می‌کنند که باید ازدواج مکرر کنند، حتی اگر توانایی اقتصادی کافی برای فراهم کردن نیازهای خانواده خود نداشته باشند. بدین معنا که بیشتر مردان در مناطق روستایی افغانستان، ۱۵ تا ۲۰ فرزند از همسران متعدد دارند که نمی‌توانند از این خانواده‌های بزرگ، حمایت معیشتی کنند. بسیاری از خانواده‌ها به دلیل اینکه تمام تمرکزشان بر فراهم‌آوری خوراک است، توجهی به آموزش و پرورش سالم فرزندان خود نمی‌کنند که بتواند جایگاه مثبتی در جامعه به این فرزندان بدهد. مدرسه‌های دینی گزینه‌های خوبی برای این خانواده‌ها اند زیرا نیازهای اولیه از قبیل خوراک، پوشاک و سرپناه رایگان برای آن‌ها فراهم می‌کنند.

اکثر خانواده‌ها به سبب اینکه کودکان‌شان در سنین کودکی در مدرسه‌های دینی اشتراک کرده و در آنجا پرورش می‌یابند، کنترول و نظارتی بر آن‌ها ندارند. ترکیبی از فکر افراطی مسلط در محیط مدرسه همراه با نبود محبت والدین که یک کودک نیاز دارد، این اطفال را عقده‌مند و بی‌عاطفه بار می‌آورد. این افراد به‌جای پدر و و مادری که عملاً آن‌ها را رها کرده، نسبت به مدرسه دینی و قرائت‌های چند مدرس افراطی احساس تعلق می‌کنند. به همین دلیل است که مدرسه دینی قادر به تأثیرگذاری بیشتر بر اذهان‌شان در سن کودکی و جوانی است.

بسیاری در سراسر جهان، به کودکان خود آموزش دینی می‌دهند، اما تفسیری که اکثریت مدارس دینی در افغانستان و پاکستان از دین آموزش می‌دهند، افراطی و مشکل‌ساز است. بخش اعظم تدریس این گونه مدارس، به کشتن و کشته شدن به امید دستیابی به امتیازات ابدی در جنت محدود می‌شود.

حامیان و آموزگاران این مدارس دینی، کودکان را مانند برده و ملکیت خود دانسته و هر طور که لازم بدانند به آن‌ها آموزش می دهند. طی سالهای حضور نیرو های خارجی، افغانستان جایی بود که این سربازان کم سن می‌توانستند انرژی خود را مصرف کنند، جان افراد زیادی را در حملات انتحاری یا چریکی بگیرند یا خودشان در این راه از بین بروند. اما بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان این جوانان بیکار و بی‌سرنوشت، چشم به مقاصد دیگری- برای اشتراک در جنگ می‌دوزند. آن‌ها در مورد مزایا و ثواب مرگ در میدان جنگ علیه غیرمسلمانان یا کشتن کسانی که در موقف و ردیف خودشان نیستند، بسیار شنیده‌اند و در نتیجه، هیچ چیز دیگر در زندگی تا این حد نمی‌تواند مایه رضایت و خشنودی‌شان شود.

حاکمیت دوباره طالبان در افغانستان یک‌بار دیگر حضور گروه‌های هراس‌افگن در این کشور و منطقه فرصت خوبی برای این جوانان شستشوی مغزی‌شده مساعد کرده تا به این گروه‌ها پیوسته و سفرشان را به سوی امتیاز‌های وعده‌داده شده «ابدی» ادامه دهند. در چنین وضعیتی، همه مسلمانان مسئولیت دارند تا آموزه‌های معتدلانه دین را به‌گونه درست به کودکان خود آموزش دهند، نه دینی که تروریست‌ها برای رسیدن به اهداف خود ساخته‌اند.

بخش‌های دیگر این نوشتار:

تروریسم بین‌المللی در قلمرو طالبان؛ چند گروه تروریستی در افغانستان حضور دارند؟

مهارت‌های ویرانگر تروریست‌ها در افغانستان؛ سازندگان بمب برای همیشه بیکار نخواهند نشست

نقش مدارس دینی در افراط و تروریسم؛ 'یک میلیون طالب دیگر دارند آماده‌ می‌شوند'