جنگ حماس و اسرائیل؛ اعلامیه‌های طالبان چه می‌گوید؟

داوود ناجی

فعال سیاسی

جنگ حماس و اسرائیل در غزه تقریبا کسی را بی‌طرف نگذاشته است. از خبرنگاران و رسانه‌های بزرگ و کوچک گرفته تا رهبران کشورهای منطقه و کشورهای قدرتمند همه با آنکه بر ختم جنگ و صلح تاکید می‌کنند، اما لحن گفتار و زاویه دید آنها به تحولات حاکی از آن است که یک طرف جنگ را مقصر می‌دانند.

طالبان نیز از نخستین لحظات این جنگ به صورت جدی و فعال ناظر آن بوده و بسیار سریع‌تر و صریح‌تر از بسیاری از کشورهای دیگر درباره تحولات جنگ اخیر غزه واکنش نشان داده است. در تازه‌ترین مورد، روز چهارشنبه (۲۶ میزان) وزارت خارجه طالبان در واکنش به کشته شدن صدها نفر در شفاخانه‌ای در غزه گفت: «اگر جلو وحشت و بربریت اسرائیل گرفته نشود، امکان دارد وضعیت منطقه وخیم‌تر شود و راه را برای واکنش‌هایی باز کند که از کنترول بیرون باشد.»

این لحن هشدارآمیز طالبان به چه معنی است؟ آیا این هشدار را طالبان از طرف خود به اسرائیل و کشورهای حامی عمدتا غربی اسرائیل به‌ویژه امریکا می‌فرستد؟ یا دارد از اتفاق‌ها و شکل‌گیری رخدادهایی خبر می‌دهد که پیامد آن را می‌داند و قادر به جلوگیری از آن هم نیست. به نظر من، طالبان نگران است و دارد به غربی‌ها هشدار می‌دهد که ممکن است نتواند جلو فعالیت‌های القاعده را بگیرد.

در حالی که روایت محوری داعش، چه در سوریه و چه در خراسان، بازگشت به دوران خلافت و احیای «دولت اسلامی عراق و شام» است، روایت محوری القاعده مبارزه با اشغال و آزادی سرزمین‌های اسلامی از حضور نظامی کشورهای غربی است و کلیدی‌ترین و بارزترین این اشغال از دید القاعده فلسطین است.

در نوارهای صوتی که در سال‌های حیات و مبارزه اسامه بن‌لادن از او منتشر شده، همواره بر مسئله فلسطین تاکید شده است. او همواره تاکید داشت که یک وجب زمین در فلسطین برای اسرائیل وجود ندارد و اسرائیل باید به صورت کامل از بین برود و نابود شود؛ روایتی که جمهوری اسلامی ایران نیز با صراحت آن را اعلام می‌کند.

ایمن الظواهری که پس از بن‌لادن رهبری القاعده را به عهده گرفت، نیز در اظهاراتش بارها رهبران تشکیلات خود گردان فلسطین را به معامله و فروش سرزمین فلسطین به صهیونیست‌ها متهم می‌کرد. الظواهری باری به دنبال آنکه امریکا تصمیم گرفت سفارتش را از تل آویو به بیت المقدس منتقل کند، دونالد ترامپ [رئیس‌جمهور پیشین امریکا] را به آغاز «جنگ صلیبی دیگر» متهم کرد و هشدار داد که تا آزادی کامل فلسطین واشنگتن امن نخواهد بود.

اکنون که فلسطین به عنوان یک زخم کهنه و ناسور برای مسلمانان سر باز کرده است، جدا از این که چه عواملی داشت و چگونه غزه دوباره شاهد وحشتناک‌ترین رخدادهای قرن شد، این رخدادها بیش از هر جریان دیگری چاقوی القاعده را دسته خواهد کرد و با توجه به این که جهان با تمام نیرو درگیر جنگ غزه و اوکراین یا مهار این جنگ‌ها است، القاعده در حیاط خلوت و امنی که در افغانستان برای خود ایجاد کرده، قطعا بیکار نخواهد نشست.

از آنجایی که آبشخور فکری گروه طالبان القاعده، داعش و سایر گروه‌های هم‌فکر و فعال آنها در منطقه و جهان در مورد مسایل کلان مانند مسئله فلسطین یکی است و از قضا در این مورد افکار عمومی نیز در نفس مسئله مظلومیت فلسطین و زورگویی اسرائیل با این گروه‌ها همسو است. بنابراین، طالبان نمی‌توانند سکوت اختیار کنند یا با گروه‌هایی مانند القاعده مخالفت کنند.

با توجه به این خوانش از اوضاع می‌توان گفت که اعلامیه طالبان بیش از آنکه تهدیدآمیز باشد و بیانگر احتمال مشارکت آنها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در جنگ غزه به نفع حماس باشد، ابراز نگرانی از اتقاقاتی است که طالبان قادر به پیش‌بینی دامنه و نتیجه آن نیستند.

طالبان به وضوح می‌دانند که حضور آنها در جنگ غزه به صورت رسمی و از آدرس «امارت» خودشان نه ممکن است و نه برای ادامه امارت آنها مفید، ولی این را درک کرده‌اند که ادامه جنگ غزه آن‌هم با شدت خشونتی که اکنون جریان دارد، با توجه به آبشخور فکری طالبان، دفاع از مسلمانان فلسطین را برهمگان واجب می‌کند. این جایی است که طالبان نمی‌توانند جلو فعالیت القاعده را به عنوان نیرویی که توان مشارکت در این، به قول خودشان، فریضه را دارند بگیرند؛ چون عدم همکاری طالبان با القاعده در چنین شرایطی وجاهت اسلامی امارتی و «امیرالمومنین» بودن رهبر طالبان را کاملا زیر سوال می‌برد و آنها را در نگاه نیروهای هم‌فکرش، که شمارشان نیز اندک نیست، بی‌اعتبار می‌کند و در قطار رهبران کشورهای عربی قرار می‌دهد که از دید گروه‌های تندرو «مزدوران غربی و امریکایی» هستند.

به عبارت دیگر، اکنون رهبران طالبان نیز مانند همه رهبران کشورهای اسلامی دل‌شان با فلسطین است، اما دست‌شان زیر سنگ کشورهای غربی است و آزادی عمل لازم را ندارند. ضمن اینکه توان چندانی نیز برای ورود به این جنگ ندارند، زیرا جنگ حماس و اسرائیل جنگ موشک و پهپاد و هواپیما است و بسیار فراتر از سطح جنگی است که طالبان تجربه آن را دارند.

در حالی که اوضاع برای رهبران طالبان مطلوب نیست، اما رهبران القاعده و بخصوص کسی که به تازگی جانشین ایمن الظواهری شده است، فرصت طلایی را به دست آورده تا بار دیگر این تشکیلات را از انزوای طولانی مدت که در نتیجه ضربات محکم امریکایی‌ها پس از یازدهم سپتامبر خورده بودند، بیرون آورد.

اکنون زمان آن است که رهبر جدید القاعده خود را نشان دهد و فلسفه وجودی این سازمان تروریستی بین‌المللی را برای میلیون‌ها مسلمان عرب و غیر عرب، که از عمکرد محتاطانه رهبران خود در برابر اسرائیل سرخورده و ناخوش‌اند، معنی کند و طالبان می‌دانند که اگر القاعده اقدام کند، ممکن است این سرنخ بار دیگر به افغانستان و امارت آنها کشیده شود و طالبان را در چاهی بیندازد که در ۲۰۰۱ افتادند.

لحن اعلامیه‌های رسمی طالبان به وضوح نشان می‌دهد که دارند به غرب و به ویژه امریکایی‌ها می‌گویند که اگر خشونت اسرائیل کنترول نشود، ورود جدی القاعده به این ماجرا یا پس از آن را نمی‌تواند ضمانت کند. این کل چیزی است که طالبان در یک هفته پس از ماجرای حماس و اسرائیل بارها بیان کرده‌اند.