روایت مشاور کانگرس امریکا؛ 'افغانستان شوهرم را گرفت اما مرا عاشق خود کرد'

عارف یعقوبی
عارف یعقوبی

روزنامه‌نگار، افغانستان اینترنشنال

جن هورتن، مشاور کانگرس امریکا زمانی که خبر کشته شدن شوهرش را شنید، یک نوعروس بود. بعدا کنکجاوی دیدن جایی که جان شوهرش را گرفت، پای او را به افغانستان کشاند. او اکنون سقوط کابل را دردناک‌تر از مرگ شوهرش می‌داند؛ سقوطی که رویای یک ملت را بر باد داد.

عصر یک روز سرد خزانی در سال ۲۰۱۱، زنگ در خانه جن هورتن، عروس جوانی در ایالت اوکلاهمای امریکا به صدا درآمد. پشت دروازه آدم‌های غیر معمول صف کشیده بودند: اعضای گارد ملی امریکا. ترس، تعجب و کنجکاوی همزمان سراسر وجود جن هورتن را فرا می‌گیرد. بعد، خبری می‌شنود که زندگی‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد: یکی از گاردهای ملی امریکا می‌گوید: «جن، کریس هورتن شوهر شما در افغانستان کشته شده است.»

کریس هورتن، شوهر جن هورتن، یک تیرانداز و متخصص نظامی در ارتش امریکا بود. او در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۱ در ولسوالی زرمت ولایت پکتیا در شرق افغانستان در جنگ با طالبان گلوله به سرش اصابت می‌کند و جان می‌دهد.

آن زمان، جن هورتن ۲۴ سال داشت. او حالا مشاور ارشد در کانگرس امریکا است. خانم هورتن می‌گوید در نزدیک به دوازده سال که از مرگ شوهرش می‌گذرد، ذهنش همواره درگیر افغانستان و عشقی بوده است که به شوهرش داشته است.

جن هورتن، تا آن‌ روز چیزی زیادی از افغانستان نمی‌دانست. اما بعد از کشته شدن شوهرش، بلافاصله همه چیز تغییر کرد. او کنجکاو شد بداند «جایی‌که خون شوهر من ریخته، چگونه جایی است.» او می‌گوید بعد از آن ذهنش درگیر افغانستان شد و هرگز رهایش نکرد.

«بخواهم یا نخواهم، قلب من برای همیشه با آنجا وصل خواهد بود. تعداد زیادی از خانواده‌هایی امریکایی، عزیزان خود را برای جنگ به افغانستان فرستادند اما چیزی زیادی درباره افغانستان، مردم و فرهنگ آن کشور نمی‌دانند. آنها نمی‌فهمند جایی‌که عزیزانشان کشته شده، زخمی شده و یا سال‌ها جنگیده‌اند، چه جایی است.»

چند سال در برگرفت تا جن هورتن خود را به افغانستان برساند. او می‌گوید «بارها از افراد مختلف درخواست کردم تا اینکه جنرال جوزف دانفورد، رئیس ستاد ارتش امریکا مرا با خود به عنوان دستیار ویژه در سال ۲۰۱۶ به افغانستان برد. اولین سفر من همان سال بود.»

رقص در کابل و عشقی که هرگز فراموش نشد

سفر به افغانستان برای جن هورتن دشوار بود. ترسیده بود و از همه چیز مربوط به افغانستان هراس داشت: «شوهر من در آنجا کشته شده بود. می‌دانستم که برخی آدم‌های بد آنجا هستند.»

اما برای خانم هورتن بعد از مدتی زندگی در کابل همه چیز عوض می‌شود. او فرصت می‌یابد تا به کوچه مرغ‌ها در شهر نو کابل برود، با مردم شهر صحبت کند و با زندگی و فرهنگ مردم افغانستان بیشتر آشنا شود.

اما شرکت در یک مهمانی در خانه دوستان محلی، آغازی برای وابستگی عاطفی جن هورتن به افغانستان می‌شود. او شبی مهمان شماری از زنان و دختران در کابل می‌شود، باهم می‌رقصند و غذا و صمیمیت و مهمان‌نوازی مردم به دلش چنگ می‌زند. دیگر ترسش می‌پرد. کم‌کم شیفته و وابسته کابل می‌شود.

جن هورتن می‌گوید، «شش میلیون نفر هر روز در کابل از خواب بیدار می‌شدند و به کار می‌رفتند. کابل، خانه بسیاری آدم‌ها است. دیگر من به افغانستان به عنوان کشوری می‌دیدم که مردم آن هر روز از خواب بیدار می‌شدند و دنبال کار خود می‌رفتند؛ مثل آدم‌های دیگر جاهای جهان؛ مثل ما اینجا در واشنگتن دی‌سی.»

او می‌گوید «این مسئله برای من نقطه قوت بود؛ اینکه مردم همه روزه دنبال کارشان می‌رفتند، برایم آرامبخش بود و تکه‌ای از قلبم را دوباره برایم پس می‌داد و یکی از قشنگترین بخش‌های زندگی من بود. زمان برد تا با افغانستان و مردم آن کشور آشنایی پیدا کنم اما صادقانه این جستجو برایم درمان کننده بود.»

«دشمن امریکا در افغانستان ازبین نرفته»

جن هورتن می‌گوید، هدف اصلی حمله امریکا به افغانستان این بود که امریکا دوباره مورد حمله قرار نگیرد. اما او می‌گوید: «این هدف بدست نیامد. افغانستان به کشوری عاری از تروریسم تبدیل نشد و طالبان دوباره افغانستان را مثل سال‌های قبل از سال ۲۰۰۱ کنترل می‌کنند.»

او می‌افزاید: «اینکه ما ۲۰ سال آنجا برای چه جنگیدیم، قابل بحث است و من شخصا سوال‌های زیاد دارم. فکر نمی‌کنم در سال ۲۰۲۱ به نقطه‌ای رسیده بودیم که افغانستان را ترک کنیم. اما موضوعات زیادی است که باید شامل تحقیقات بعد از خروج از افغانستان شود و مورد بررسی قرار بگیرد.»

خانم هورتن می‌گوید فعلا در امریکا گروه‌های مختلف با انگیزه‌های سیاسی با مسئله افغانستان برخورد می‌کنند.

او می‌گوید: «واقعیت این است که در کانگرس امریکا درباره افغانستان شدیدا اختلاف نظر وجود دارد. قانونگذاران به دو دسته تقسیم شده و با همدیگر در جنگ هستند و اسناد را از همدیگر پنهان می‌کنند چون برای آنها همه چیز یک بازی سیاسی است.»

اما مشاور کنگرس تاکید می‌کند که پرونده افغانستان به یک بررسی همه جانبه نیاز دارد: «باید بررسی کنیم که چه اشتباهاتی رخ داد که بهترین ارتش جهان، بیش از ۲۰ سال به سختی جنگید تا بتواند به اهداف خود برسد. (اما ناکام شد.)»

او می‌گوید امریکا در آینده دشمنان بزرگی خواهد داشت که به دنبال این کشور بیایند. «ما کشوری قدرتمندی هستیم که ارتش و تجهیزات بسیار پیشرفته نظامی داریم و طبعا دشمنان زیاد نیز داریم؛ مثل هر ابرقدرت دیگر درجهان که دشمنان زیاد دارد. بنابراین، ما باید با دقت ببینیم که چگونه می‌توانیم خطرات را در آینده مهار کنیم. باید با مسائل با انگیزه‌های سیاسی برخورد نکنیم. نگاهی ما باید این باشد که به عنوان یک ملت چگونه می توانیم بهتر عمل کنیم و چگونه ارتش و کنگرس ما می‌توانند بهتر شوند.»

سقوط کابل، «دردناکتر از خبر مرگ شوهرم بود»

جن هورتن می‌گوید هر وقت به روز سقوط کابل فکر می‌کند، اشکهایش جاری می‌شود. او می‌افزاید بسیار دشوار است شرایط سقوط را برای مردم امریکا توضیح دهید: «شوهر من در افغانستان کشته شد، این بدترین حادثه زندگی من بود و من در جستجوی درمان دردهایم بودم. کمک به افغانستان و امید به آینده افغانستان، دردهای مرا الهام می‌بخشید اما بسیار دشوار بود که درمان دردهای خود را در چشم‌های مردمی تعریف کنم که خیلی درمانده شدند. وضعیت دردناک بود. نمی‌شد در چشمان مردم افغانستان، خصوصا کودکان درد دیده آن کشور نگاه کرد و گفت این تعریف درمان درهای من است.»

او می‌گوید روز سقوط کابل بدست طالبان، دردناک تر از خبر مرگ شوهرش بود: «خاستگاه این احساس ترکیبی از دو درد است؛ اول درد از دست دادن شوهرم و دوم درد از دست دادن همه چیزهای که شوهرم برایش جان داد. در سالهای گذشته، بخش درمان کننده دردهای من این بود که دختران زیاد در افغانستان به مکتب می‌رفتند؛ زنان زیادی در پارلمان بودند و پیشرفت‌های خوبی در کشور شکل گرفته بود. اما همه کسانی را که من روی آنها سرمایه‌گذاری کرده بودم و همه پیشرفت‌های که صورت گرفته بود، یکبارگی از دست رفت. در کنار همه اینها، درد از دست دادن شوهرم را بگذارید، بسیار سنگین می‌شود. من شوهرم را برای یک آینده بهتر از دست دادم اما چرا همه چیز از بین رفت و جوابی برای این چراها نیست. این تاریک‌ترین بخشی از زندگی من است که من تجربه کرده‌ام.»

«نسلی از امریکایی‌ها که افغانستان را فراموش نمی‌کند»

جن هورتن می‌گوید، درامریکا افراد زیادی هستند که عمیقا افغانستان را دوست دارند و هرگز این کشور را فراموش نمی‌کنند. البته که به گفته او با شرایط پیش آمده، برخی افراد افغانستان را فراموش خواهند کرد اما تعدادی هستند که هرگز آن کشور را از یاد نمی‌برند.

او تاکید می‌کند که مردم افغانستان باید این را بخاطر داشته باشند که ما یک نسلی داریم که بخشی از عمر خود را در افغانستان سپری کرده و در این باره «سرمایه‌گذاری» کرده‌اند.

هرچند به گفته او تعداد زیادی آنها نظامی بودند اما «آنها با کودکان افغانستان بازی کردند؛ از روستاها دفاع کردند و با فرهنگ افغانستان آشنا شدند. آنها هرگز افغانستان را فراموش نمی‌کنند. آنها همیشه در کنار مردم افغانستان خواهند بود. ما در امریکا می‌گوییم، هرکه در افغانستان خدمت کرده، بخشی از زندگی خود را آنجا جا گذاشته است. آنها همیشه به مردم افغانستان عشق ورزیده‌اند.»

جن هورتن می‌گوید هروقت به روز سقوط کابل فکر می‌کند اشکهایش جاری می‌شود
جن هورتن می‌گوید هروقت به روز سقوط کابل فکر می‌کند اشکهایش جاری می‌شود

خانم هورتن می‌گوید، برخی قانون‌گذاران امریکایی در کانگرس نیز افغانستان را فراموش نکرده‌اند.

او می‌افزاید: «برخی‌ها در افغانستان ماموریت کرده‌اند. شما کسانی را دارید که بخشی از اعضای بدن یا دوستان خود را در جنگ افغانستان از دست داده‌اند. برخی دیگر هستند که برای سالها درگیر افغانستان هستند و قلب شان برای آن کشور می‌تپد. همچنان شما کسانی را دارید که از موضوع افغانستان در کنگرس به عنوان یک ابزار سیاسی علیه همدیگر استفاده می‌کنند. این واقعا بستگی به اهداف و استراتژی فردی قانونگذاران در کنگرس دارد. کسانی هستند که به فکر مردم افغانستان و کمک به مردم آن کشور و مردم امریکا هستند اما کسانی نیز هستند که فقط دنبال اهداف و سواستفاده جویی های سیاسی هستند.»

جن هورتن می‌گوید، او از جمله کسانی است که هرگز افغانستان را فراموش نمی‌کند.

«خون شوهر من در خاک افغانستان است؛ در ولسوالی زرمت ولایت پکتیا. قلب من همیشه به آن کشور وصل خواهد بود. چیزی که من نمی‌دانستم این بود که چقدر فرهنگ و مردم افغانستان من را مجذوب خود کرد و حالا تمام قلبم آنجاست. با افغانستان و مردم آن کشور است.»