چرا «بوسیدن» مهم و بسیار هیجانانگیز است؟
هر چند صحبت کردن درباره آن عجیب به نظر میرسد اما «بوسیدن» واقعا یک رفتار حیاتی است. تجربهای لذتبخش که در آن، دفاع از خود را فراموش و خود را به دیگری تقدیم میکنیم و کاملا بیدفاع و در دسترس قرار میگیریم.
اما چرا بوسیدن مهم است و بالقوه، بسیار هیجانانگیز؟
وبسایت «مدرسه زندگی» در گزارشی به این سوال و پاسخهایش پرداخته است.
هر چند صحبت کردن راجع به آن عجیب به نظر میرسد اما بوسیدن واقعا یک رفتار حیاتی است. بوسیدن فقط از نقطه نظر فیزیکی تجربهای خوشایند محسوب نمیشود و فشار دادن لبهای خود بر لبهای شخص دیگر از نظر حس لامسه، تجربهای لذتبخشتر از ماساژ پوست سر نیست. بلکه لیسیدن زبان شخص دیگر از نظر فیزیکی یک انفجار متوسط از تحریک حسی مثبت را ایجاد میکند.
بنابراین بوسیدن میتواند یکی از زیباترین کارهایی باشد که ما انسانها انجام میدهیم.
حریم خصوصی من
بوسیدن میتواند هیجان روانی زیادی ایجاد کند. لذتی که ما از بوسیدن تجربه میکنیم از این ایده منشا میگیرد که ما اجازه انجام یک کار بسیار خصوصی را به شخص دیگری و در یک منطقه بسیار محافظت شده و خصوصی میدهیم؛ در حالیکه رفتن به سمت یک غریبه و لمس کردن گونهها و لبهای او بسیار توهینآمیز است.
بنابراین، این که به شما اجازه داده شود صورت خود را به چهره فرد دیگری بسیار نزدیک کنید و در واقع زبان خود را داخل دهان او بلغزانید، بسیار مهم است.
در حالی که این گونه بوسیدن میتواند چندشآور باشد، تجربهای لذتبخش است؛ همین تناقض هم هست که بوسیدن را بسیار هیجانانگیز میکند.
اجازه متقابل برای یک بوسه، مهیج است. ما به طور ضمنی از طریق بوسه خود به شخص دیگر میگوییم که او در یک دسته کوچک و به شدت ممتاز از افراد قرار گرفته است.
برانگیختگی
هیجانات جنسی جنبه روانی دارند. آنچه که بدنهای ما انجام میدهند علت اصلی برانگیختگی ما نیستند بلکه آنچه در مغز ما اتفاق میافتد مهم است.
اگرچه معمولا این تجربیات را بیان نمیکنیم اما پذیرفته شدن از طرف شخص دیگر در مرکز اینگونه تجربیات قرار دارد که در مجموع به آنها «برانگیختگی» میگوییم.
در بُعد فیزیکی، ما این احساس را از طریق سریعتر پمپ شدن خون، تغییر در متابولیسم و داغ شدن پوست تجربه میکنیم اما در پس همه این تجربهها، نوع بسیار متفاوتی از تغییر نهفته است که به درستی میتواند «متافیزیکی» توصیف شود زیرا این تغییر به ویژگی اصلی ما یعنی «انسان بودن» و «رابطه بین خود و دیگری» مربوط میشود.
تو را میپذیرم
بهطور معمول، «خود» جدا و تنهاست. ما عمیقا از فاصله بین وجود خود و وجود هر کس دیگری آگاه هستیم. همه ما از احساس عدم پذیرش و شرم رنج میبریم و اینجاست که بوسیدن شخص دیگر، شروعی برای غلبه بر این احساس عمیق انسانی است.
این خود عمیقتر و تنها، در یک بوسه جدی مشارکت دارد. احساسی که در این خودِ عمیقتر به آن دسترسی پیدا میکند.
در بوسه، دهان ما به مکانی ممتاز تبدیل میشود که در آن، دفاع از خود را فراموش و خود را به دیگری تقدیم میکنیم و کاملا بیدفاع و در دسترس قرار میگیریم.
بوسیدن تجربهای بسیار هیجانانگیزتر از ارگاسم را نوید میدهد: یک فرار کوتاه از احساس تنهایی.
با قرار گرفتن لبها روی یکدیگر، آمادگی متقابل را برای از بین رفتن مرزها به شخص دیگر نشان میدهیم. آنچه لبها و زبان ما انجام میدهند فقط نشانههای ظاهری یک تغییر درونی مهمتر است: «من تو را میپذیرم. آنقدر تو را میپذیرم که ریسک بزرگِ بیدفاع بودن با تو را قبول میکنم.»
در آخر، هیجان جنسی همان احساس تنهایی خود عمیقتر است که بهطور قدرتمند و موقتی میخواهد تسکین پیدا کند.