دیدگاه؛ جمهوری اسلامی و طالبان، از همکاری در بیرون راندن امریکا تا جنجال بر سر آب

عبدالله خنجانی

تحلیلگر سیاسی

سیاست رسمی در جمهوری اسلامی ایران بر مبنای نفرتی عجیب از غرب بنایافته است. این نگاه خصمانه در عمل سبب حداقل دو خطر در سطح سیاستگذاری در این کشور شده است:

نخست، وسواس ضدامریکایی ظرفیت برنامه‌ریزی جمهوری اسلامی را محدود کرده و گردانندگان این نظام در تب‌وتاب امریکاستیزی بیشتر خطرهای ناشی از عملکرد خود را نمی‌توانند محاسبه کنند. دوم، اینکه نفرت از غرب و تمایل شدید ضربه زدن به «منافع بیرونی» زمینه جذب تئوری توطئه را در ترکیب سیاست رسمی جمهوری اسلامی به گونه بیمارگونه‌ای فراهم کرده است.

حضور ناتو در افغانستان، در بیست سال گذشته نه با عقلانیت استراتژیک سیاسی، بلکه با تئوری توطئه امریکاستیزی جمهوری اسلامی فهمیده می‌شد.

استدلال رسمی جمهوری اسلامی در مواجهه با افغانستان در بیست سال پسین در قالب همین وسواس ضدامریکایی و تئوری توطئه قابل فهم بود. مقامات جمهوری اسلامی باور داشتند که ناتو برای سرنگونی ایران به افغانستان لشکر کشیده است. این احساس‌ ناامنی ‌خودساخته سبب شده بود که در سیاست‌شان نسبت به افغانستان، استفاده از هر ابزار بدون فهم تبعات درازمدت آن موجه باشد. فلسفه همکاری طالبان با جمهوری اسلامی ایران نیز بر مبنای همین استدلال قابل درک بود.

بن‌بست گفت‌وگو میان افغانستان آزاد و جمهوری اسلامی شباهت عجیبی با تقاضای اصلاح‌طلبی در درون ایران داشت: یعنی آن خواستی که حتی به نفع جمهوری اسلامی می‌بود، با وسواس و احساسات ضدامریکایی و تئوری توطئه می‌آمیخت. در نتیجه، ذهنیت سیاسی رهبری سیاسی در ایران توان استدلال سالم و تفکیک خیر و شر را در این سال‌ها عملا از دست داده بود.

جمهوری اسلامی پیشین افغانستان بارها برای مقامات ایرانی اذعان کرد که طالبان هیولای بزرگی است که برگشت آن تهدید استراتژیک برای منطقه و به ویژه ایران نیز است. اتفاقاً چنین استدلالی از جانب شماری از استراتژیست‌های امریکایی نیز مطرح شد. آنها استدلال کردند که ایالات متحده امریکا نباید از نظمی در افغانستان برای همیشه پشتیبانی کند که در درازمدت به عنوان یک کمربند امنیتی رایگان برای دفع خطرات منطقه‌ای موثر باشد.

براساس همین دیدگاه، استدلال افغانستان ضدطالبان شکل می‌گرفت که نیروی‌های امنیتی و دفاعی جمهوری اسلامی افغانستان، سپر انسانی و کمربند امنیتی ضد افراطیت و تروریسم منطقه‌ای‌اند و نباید به حمایت منطقه توسط طالب فروبپاشند و از بین برده شوند. اما مقامات ایرانی به اهداف تاکتیکی مثل ضربه زدن به منافع امریکا اولویت دادند و در نهایت، به فروپاشی نظمی که حافظ منافع همه بود، کمک کردند.

جمهوری اسلامی ایران چگونه از طالب حمایت کرد؟

امروز این امر یک حقیقت است که طالبان به حمایت همسایگان افغانستان به پیروزی رسیدند، اما جزئیات و اطلاعات اندکی در مورد نحوه همکاری جمهوری اسلامی ایران با طالبان در افکار عمومی وجود دارد. در این یادداشت تلاش می‌کنم تا در چند سطح این همکاری را بیان کنم:

نخست، جمهوری اسلامی ایران یک هدف استراتژیک در مورد رابطه با طالبان تعریف کرده بود. این هدف استراتژیک راندن ایالات متحده امریکا از افغانستان به هر قیمت ممکن و بدون در نظرداشت این امر بود که افغانستان پساامریکا و زیر سلطه طالبان چه اثراتی روی منطقه خواهد گذاشت.

بنابرین، نخستین عنصر همکاری جمهوری اسلامی ایران با طالبان در حمایت از آرمان ضدامریکایی طالبان، ترویج روایت اشغال و ایجاد بحران اعتماد میان نیروهای سیاسی داخل نظام در افغانستان بود.

جمهوری اسلامی ایران نقشی موثر در خلق، پخش و ترویج روایت‌های طالبان در بیست سال گذشته در افغانستان داشت. همزمان، بخش مهمی از استراتژی جنگی طالبان را جنگ روانی شکل می‌داد که اتحاد منطقه‌ای بین پاکستان، ایران و روسیه با برجسته کردن احساسات ضدامریکایی و گسترش روایت جهاد ضد اشغال و توجیه کشتار طالبان زیر نام دفاع از وطن آن را مدیریت می‌کرد. همزمان، استفاده از تئوری توطئه برای بدنام‌سازی امریکا زیر نام اهانت و توهین به مقدسات دینی، فرهنگی و اخلاقی مردم بخش مهمی از حمایت تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران از طالبان بود.

عنصر دوم این جنگ تبلیغاتی منطقه‌ای عبارت از ایجاد بحران بی‌اعتمادی میان غرب و سیاسیون افغانستان بود. به‌گونه نمونه، بخش بزرگی از بی‌اعتمادی رئیس‌جمهور حامد کرزی در برابر غرب، ناشی از اطلاعات فیلترشده‌ای بود که مقامات منطقه به ویژه جمهوری اسلامی ایران به‌گونه مستقیم برای اغوای آقای کرزی فراهم می‌کردند.

همزمان، جمهوری اسلامی ایران نه‌ تنها خریدار بزرگ روایت طالبان بود، بلکه برای بازاریابی طالبان و روایت‌شان در منطقه نقش بسزای بازی کرد. به‌گونه نمونه، روابط عاشقانه روسیه با طالبان به حمایت و همکاری مستقیم سپاه تسهیل شد و روس‌ها به مرور زمان در دام تشویق و هیجان پاکستانی و ایرانی برای همکاری با طالبان افتادند. جمهوری اسلامی ایران حتی تلاش کرد تا زمینه همکاری میان رهبری طالبان با مقامات هندی را نیز فراهم کند.

اما بدنه اصلی حمایت از طالبان حمایت نظامی و امنیتی بود. طالبان با «برگه‌های گشت سپاه» آزادانه از مرز عبور می‌کردند و از زاهدان تا مشهد دهلیز امنی برای افراد آن‌ها ایجاد شده بود. طالبان به‌گونه منظم سلاح و مهمات ایرانی دریافت می‌کردند؛ سلاح‌هایی که مارک‌شان با تراشیدن محل ساخت آنها غیر قابل شناسایی بود.

جالب‌ترین نکته اینکه بشکه‌های زردی که امروز طالبان به رخ جمهوری اسلامی می‌کشند، تولید فکر ایرانی است. جمهوری اسلامی ایران در کنار پاکستان، نقش مهمی در آموزش بمب‌سازی ارزان برای گروه‌های مختلف طالبان داشت. دریافت خدمات بهداشتی برای سربازان جنگی طالبان از خدمات رایگان دیگری بود که جمهوری اسلامی برای طالبان فراهم کرده بود. مقامات امنیتی افغانستان یقین داشتند که سپاه نقش مهمی در برنامه‌ریزی و هدایت فوری عملیات‌های کوچک پارتیزانی برای دسته‌های گروه طالبان داشت که در نتیجه، قابلیت عملیاتی و تخریبی طالبان را به گونه روزافزون افزایش داده بود.

مشارکت جمهوری اسلامی ایران با طالبان ستون مهم دیگر نیز داشت و آن شراکت در اقتصاد جرمی، قاچاق مواد مخدر، گردش دالر و مواد نشئه‌آور ساخته شده در آزمایشگاه‌ها بود. سپاه در همکاری با قبیله اسحاق‌زی قوم پشتون افغانستان و افرادی همچون ملا اخترمحمد منصور، ملا نیازی والی هلمند، قیوم ذاکر، صدر ابراهیم و غیره یک شریک مهم تامین منابع، تمویل و تسهیل مالی و بدنه مهم طالبان در جنوب و غرب افغانستان شده بود.

البته ابعاد پیچیده و پنهان‌تر دیگری نیز وجود دارد که نیازمند پژوهش و بررسی بیشتر است که ممکن است در آینده جزئیات آن بیشتر روشن شود.

طالبان پس از شورش‌گری و جنگ امروز برای آب

در جریان مذاکرات صلح افغانستان، با وجود تاکید ایالات متحده امریکا برای خروج و حتی امضای توافق‌نامه دوحه، که تقسیم‌اوقاتی برای زمان‌بندی خروج ارائه می‌کرد، میان اشرف غنی و منطقه یک توهم مشترک وجود داشت که گویا «امریکا ابدا از افغانستان خارج نخواهد شد.» بر اساس این تئوری، طالبان در نتیجه مذاکرات صلح شامل بدنه حکومت می‌شدند و از آنجایی که سیاسیون افغانستان آزاد و به ویژه نسل جدید در حکومت از «دوستان امریکا"» بودند.

بنابرین، منطقه باید با سرمایه‌گذاری بالای چهره‌های طالبان زمینه تعادل و نفوذ در افغانستان آینده را فراهم می‌کرد. با همین تحلیل، طالبان فرصت تبلیغاتی فوق‌العاده در منطقه یافتند. اما این سناریو با سقوط کابل از بین رفت. پس از برگشت یک طرفه طالبان، منطقه به صورت شتاب‌آلود در حال تجلیل از دو جشن پیروزی بود: نخست شکست امریکا و خروجش از افغانستان و همچنین پیروزی شرکای منطقه‌ای‌شان که طالبان باشند.

این هیجان اما امروز دیگر وجود ندارد. طالبان امروز صاحب حکومتی است که پیروزی خود را بیشتر مدیون توافق با امریکا در دوحه می‌دانند تا مدیون حمایت‌های منطقه. استدلال حمایت گذشته منطقه با طالبان حالا خریدار ندارد. طالبان می‌گویند که منطقه به علت اهداف خودش که شکست امریکا بود، از این گروه حمایت کرد و طالبان خون دادند. بنابرین، با خروج امریکا حساب‌ها تصفیه شده‌اند و اکنون بازی شکل و محتوای دیگری دارد که با مناسبات و محاسبات گذشته قابل پیمایش نیست.

جدل بر سر آب

جمهوری اسلامی ایران بند و سدسازی در افغانستان را ضد منافع ملی خود می‌داند و آن را ابعاد پیچیده بین‌المللی می‌دهد. جمهوری اسلامی ایران به این باور بود که با برگشت طالبان، پروژه مدیریت آب‌های افغانستان متوقف شده و طالبان این امتیاز را در کنار امتیازهای دیگر، رایگان به عنوان حسن‌نیت همکاری گذشته در اختیار جمهوری اسلامی قرار می‌دهند. در حالیکه نه تنها طالبان حاضر به امتیازدهی نیستند، بلکه تعهدات رسمی خود را نیز زمینه‌ای برای موج‌سواری ناسیونالیستی خود ساخته و در پی کسب مشروعیت و حمایت داخلی و خارجی هستند.

همزمان، جمهوری اسلامی با سیاسی‌سازی و ساده‌سازی مشکل سیستان‌وبلوچستان، در پی خلق روایتی زیر نام «دفاع از حقوق مردم» برای انحراف افکار عمومی در داخل ایران است. سیستان‌وبلوچستان تنها مشکل کم‌آبی ندارد، بلکه فقر، تبعیض مذهبی، سرکوب و محرومیت از چالش‌های اساسی این منطقه هستند، که حالا زیر نزاع آب با افغانستان از جانب حکومت ایران ساده‌سازی می‌شوند.

به همین دلیل، هم جانب افغانستان و هم جانب ایران به جای توسل به متن قرارداد، شناسایی وضعیت و محدودیت‌های اقلیمی و مراجعه به ساختارهای بین‌المللی برای حل و فصل منازعه، برای مصرف داخلی به زورگویی و لفاظی متوسل شده‌اند.

آینده جمهوری اسلامی و طالبان

برخلاف تصور آرمان‌گرایانه، که قبلا از افغانستان در منطقه شکل گرفته بود، امروز افغانستان زیر تسلط طالبان به سیاه‌چاله امنیتی مبدل شده است. طالبان امروز منبع الهام، عقبه امنیتی و حیاط خلوت برای تمام شبکه‌های هراس‌افگن در منطقه و جهان هستند. تهدید امروز افغانستان به منافع ایران، بزرگ‌تر، جدی‌تر و آنی‌تر از گذشته است.

طالبان گروه افراطی سنی است که شیعه‌ستیزی و شیعه‌کشی عنصر مهم سیستم فکری این گروه را تشکیل می‌دهد و بخشی از دی‌ان‌ای آن است. طالبان در حال ترویج و پخش همین خوانش از دین توسط مدرسه‌سازی در سراسر افغانستان است. همزمان، طالبان نه تنها شیعیان ایران را «کافر و بی‌دین» می‌دانند، بلکه همدردی عمیقی با اقلیت سنی زیر ستم جمهوری اسلامی ایران دارند. بنابراین، طالبان پناه دادن و حمایت از آرمان سنی‌های ایران را از وظایف دینی خود می‌پندارند.

اینکه مولوی عبدالغفار نقشبندی، امام جمعه پیشین شهرستان راسک سیستان‌وبلوچستان به گمان اغلب از زیر بیرق طالبان اعلان قیام علیه جمهوری اسلامی می‌کند، یک تصادف نیست. همزمان، توییتر زلمی خلیلزاد، که زمینه بازاریابی رایگان برای مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان را فراهم می‌کند و از ائتلاف طالبان با او سخن می‌گوید، نباید یک تصادف تلقی شود.

امیال منطقه‌ای طالبان در حال حاضر به دلیل واقعیت‌های سیاسی و آسیب‌پذیری‌های این گروه قابل دید نیست. طالبان با تکمیل مرحله تاسیس خود و قوام یافتن نظام‌شان، نخستین ماموریت فتح بیرون مرزی آن‌ها، جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

در حال حاضر، به دو روند مرتبط با نزاع آب در سیستان‌وبلوچستان باید توجه کرد: نخست، اینکه سنی‌های زیر ستم جمهوری اسلامی ایران صاحب یک عقبه امنیتی در افغانستان شده‌اند و همزمان، طالبان نارضایتی سیستان‌و بلوچستان را یک فرصت امنیتی برای وصل شدن با سرمایه‌های امنیتی فراتر از افغانستان می‌پندارند. دوم، اینکه طالبان بسیار آهسته و پنهانی به عنوان آماد‌گی عملیاتی عملاً مسلح‌سازی گروه‌های رادیکال منطقه‌ای را از تاجیکستان تا کشمیر آغاز کرده‌ا‌ند.

برای نخستین بار گروه‌های ناراضی سیاسی و شبکه‌های جرمی به‌ساد‌گی می‌توانند از طالبان اسلحه جدید امریکایی خریداری کنند. این مسلح‌سازی منطقه‌ای گروه‌های غیردولتی، تبعات درازمدتی خواهد داشت که طالبان را به عنوان منبع الهام، حامی نظامی و عملیاتی در بازی‌های ژئوپولیتیک منطقه‌ای به عنوان بازیگر شبه‌دولتی مطرح خواهد کرد. ‎

هر چند برای پیش‌بینی‌های دقیق‌تر هنوز به زمان بیشتر نیاز است، اما نشانه‌ها حاکی از آن است که طالبان در سطح منطقه، وارد رویارویی خواهند شد و در این رویارویی اجتناب‌ناپذیر، بدون شک استفاده از نخستین بشکه‌های زردی را که از سپاه فراگرفته بودند، علیه ایران استفاده خواهند کرد.

*عبدالله خنجانی، تحلیلگر سیاسی است. او در گذشته،‌ معاون وزارت دولت در امور صلح بوده است. این نوشتار نظر نویسنده است و بازتاب‌دهنده دیدگاه افغانستان اینترنشنال نیست.