ایستگاه آخر تعامل با طالبان کجاست؟
روایت غالب جامعه جهانی و سازمان ملل پس از تسلط مجدد طالبان بر افغانستان، تعامل با طالبان بوده است.
هرچند این تعامل هیچگاهی به صورت مشخص تعریف و حدود و ثغور آن معین نشده، اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است نشان میدهد که معنای این تعامل همکاری غیررسمی کشورها و نهادهای بینالمللی با طالبان بوده است.
به عنوان مثال، این تعامل باعث پذیرش دیپلوماتهای طالبان در برخی از نمایندگیهای سیاسی کشورهای همسایه و منطقه، ارسال کمکهای بشردوستانه، تعامل بازرگانی و نشستوبرخاستهای دیپلوماتیک در سطح پایین شده است.
منطق این تعامل غیررسمی جلوگیری از وقوع فاجعه انسانی و جلوگیری از افزایش فقر و گسترش آن بوده است، اما آیا این هدف، یعنی جلوگیری از فاجعه انسانی، برآورده شده است؟ آیا کمکهای بشردوستانه در نزدیک به دو سال گذشته توانسته است از گسترش فقر جلوگیری کند؟
آمار رسمی خود سازمان ملل متحد نشان میدهد که پاسخ این سوال منفی است. آخرین گزارش سازمان ملل متحد از وضعیت بشری در افغانستان نشان میدهد شمار کسانی که به کمکهای فوری و بشردوستانه سازمان ملل متحد وابستهاند، به ۲۸ میلیون رسیده، شدت فقر به سمت قحطی و گرسنگی مطلق گرایش داشته و با وجود نزدیک به سه میلیارد دالر کمک بشردوستانه در کمتر از دو سال، وقوع فاجعه بشری همچنان بیخ گوش مردم افغانستان است. چرا؟
کمکهای بشردوستانه
حالا سوال اصلی این است که چرا کمکهای بشردوستانه در دو سال گذشته نتوانسته است جلو گسترش روزافزون فقر را در افغانستان بگیرد؟ چرا این کمکها نتوانسته امکان وقوع فاجعه بشری را از افغانستان دور کند؟ نه تنها این امکان را دور نکرده، بلکه با گذشت هر روز خطر آن بیشتر هم شده است.
سوال جدیتر اما این است که عامل این وضعیت و فقر گسترده کیست؟ پاسخ این سوال روشن است که عامل وضعیت کنونی به ویژه فقر فراگیر و شدید طالبان هستند؛ زیرا طالبان شمار قابل ملاحظهای از نیروی کار جامعه را، که زنان بودند، خانهنشین کردند. بخش عمده نیروهایی که در دستگاه دولت و یا بخش خصوصی و نیز سازمانهای غیر دولتی فعال بودند و بخشی از چرخه اقتصادی مملکت را میچرخاندند، متواری کردند.
نه تنها سرمایه خارجی بیشتر جذب اقتصاد افغانستان نشد، بلکه بخش خصوصی نیمهجانی هم که پا گرفته بود، عملا فلج شد. تجارتهای کوچک متعلق به طبقه متوسط دیگر تقریبا وجود ندارد. شمار محدودی از بازرگانان، که به کار در افغانستان پس از طالبان ادامه دادند، به دلیل کاهش درآمد و فشارهای سنگین مالیاتی طالبان در حال بستن کاروبار خود هستند که هوتلداری و تولیدیهای کوچک از بخشهای مهم آن است.
به بیان ساده، عملکرد جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی در قبال افغانستان را میشود این طوری خلاصه کرد: همکاری با عامل فقر برای جلوگیری از فقر، دنیا میداند که عامل وضعیت کنونی طالبان هستند و تا زمانی که چیزی به نام «امارت اسلامی» با قواعد و ساختار کنونیاش وجود داشته باشد، این وضعیت نیز ادامه خواهد داشت. چرا؟ چون آنچه تا کنون دیده شده این است که این تعامل با هر توجیهی که باشد، نتوانسته است تغییری در رویکرد طالبان به عنوان عامل این وضعیت به وجود آورد.
ارسال ممتد بستههای نقدی ۴۰ میلیون دالری هفتگی نه درهای مکاتب دخترانه را گشود و نه حتی توانست شمار محدود زنان شاغل در بخشهای از سازمان ملل متحد را به کار بازگرداند، نه اجرای حدود (از دید طالبان تطبیق شریعت) را متوقف کرد، نه جلو محاکم صحرایی و کشتار هدفمند نیروهای امنیتی پیشین و گرفتاری و شکنجه سیستماتیک شهروندان عادی را کاهش داد.
حالا در یک فرضیه نه چندان دور از واقعیت، سوال دیگری را میپرسیم اگر این وضعیت، یعنی تعامل کنونی که سبب دوام طالبان و اصرار آنها بر اعمال سیاستهای کنونیشان میشود، ده سال دیگر دوام کند، نتیجهاش برای مردم افغانستان چیست؟ بدون شک، شمار قابل ملاحظه کودکان دچار سوء تغذیه، ده نسل دختران بیسواد و افغانستانی بدون پزشک زن. افغانستان منزوی و همواره در معرض قحطی و افزایش هزاران و صدها هزار نوجوان فارغ از مدرسه دینی با قرائت طالبانی که آماده دشمنی با تمام جهان و برافراشتن پرچم اسلامی با قرائت خودشان در دیگر کشورها و نقاط جهان خواهند بود. شما میتوانید چیز دیگری را تصور کنید؟
در نتیجه، با ادامه استراتژی کنونی جامعه جهانی یا ادامه آنچه تعامل با طالبان گفته میشود، نمیتوان دورنمایی روشن و امیدوارکنندهای برای افغانستان تصور کرد؛ چون استراتژی تعامل و همکاری با عامل بدبختی و فقر نمیتواند نتیجهای غیر از ادامه بدبختی و فقر داشته باشد. نمیشود عامل بیماری را نادیده گرفت و برای بقایش کمک کرد، اما تاثیرات بیماری را کاهش داد؛ زیرا طالبان به عنوان طرف جامعه جهانی، از این تعامل تنها برای بقای خود استفاده میکنند و ادامه تعامل دنیا را تسلیم و ناگزیری جامعه جهانی در مقابل خود و چه بسا دلیل حقانیت خود میشمارند و این خطرناکترین نقطه سیاست تعامل با روش و مکانیسم کنونی است.
دورنمای تعامل
علاوه بر وخیمتر شدن وضعیت در داخل افغانستان، سیاست تعامل با طالبان نتوانسته نگرانیهای جامعه جهانی را نیز کاهش دهد. در میان کشورهای همسایه، جمهوری اسلامی ایران علاوه بر چندین درگیری مرزی میان دو کشور، در حال حاضر در آستانه یک منازعه خطرناک بر سر مسئله آب و حقآبه است. پاکستان با آنکه در ظاهر به روی خود نمیآورد، اما عملا پس از تسلط مجدد طالبان حملات طالبان پاکستانی و ارتش جداییطلب بلوچ بر نیروهای امنیتی پاکستان به امر روزمره بدل شده است. تاجیکستان و ازبیکستان تدابیر مرزی را افزایش دادهاند و هر کدام حداقل یکی دو مانور نظامی برگزار کردهاند. حتی چین نیز نتوانسته است عملا طالبان را وادار کند که مخالفان مسلحش را از افغانستان بیرون کند.
در نتیجه، سیاست کنونی، یعنی تعامل با طالبان، هیچ طرف را به هدف نرسانده است؛ نه سبب بهبود وضعیت حقوق بشری و مانع نقض حقوق زنان شده است، نه مانع رشد گروههای تندرو مسئلهدار با منطقه شده و نه توانسته است فقر را کاهش دهد و سبب رونق کار زندگی در افغانستان و کاهش مهاجرت از این کشور به کشورهای همسایه و سایر کشورها شود.
تنها طرفی که از این تعامل سود برده، گروه طالبان است؛ زیرا آنها از یک طرف عقبنشینی مرحله به مرحله کشورهای جهان و منطقه را در واگذاری سفارتخانهها و قنسولگریها و ادامه ماموریت یوناما را برای جنگجویان خود پیروزی دیپلوماتیک و حقانیت موضع خود معنی میکنند و از سوی دیگر، به مردم افغانستان نیز میگویند بخواهید نخواهید ما بیخ گوشتان هستیم و بدیلی در کار نیست.
پیامدهای تعامل
افزون بر این، طالبان دهها شرکت حمل و نقل جدید ثبت کردهاند که ظاهرا به نام افراد حقیقیاند، اما بیشتر آنها شرکتهایی هستند که سرمایه و مدیریت اصلی آنها به دست شبکه حقانی است. کار اصلی این شبکه حمل و نقل انتقال کمکهای جامعه جهانی از طریق نهادهای بینالمللی به شهرها و روستاها است که حداقل از محل جابهجایی و انتقال این کمکها میلیونها دالر سود میبرند. بگذریم از اینکه در تقسیم کمکها نیز سلیقه و منافع خود را اعمال میکنند.
در نتیجه، این راه پایانی ندارد. تا هر وقتی که استراتژی تعامل با طالبان به شکل و شیوهای که اکنون دارد، ادامه یابد، نتیجهاش فقط دوام طالبان و ادامه باجگیری آنها از جهان است. این استراتژی باید تغییر کند و طالبان باید حس کنند که در قبال رفتار و کردارشان در جهان کنونی مسئولاند، ولی اگر آنها در فهرست تحریم سازمان ملل متحد باشند، ولی هرگاه که بخواهند سفر کنند، برای چند روزی از تحریم بیرون کشیده شوند، در این صورت، طالبان به ریش جهان میخندند و به راه و روش کنونی خود ادامه میدهند.
ادامه کار یوناما در افغانستان به رغم ممنوعیت کارمندان زن این سازمان، طالبان را به درست بودن استراتژیشان باورمندتر کرد و بر تصمیمشان مبنی بر اینکه لجاجت آنها سبب کوتاه آمدن مرحله به مرحله جهان خواهد شد، مصممتر کرد.
ایجاد یک سیستم نظارتی کارآمد و ملموس بر مصرف کمکهای بشردوستانه که مانع سودجویی مالی طالبان شود، میتواند حداقل زیان استراتژی کنونی تعامل یکطرفه را در درازمدت کم کند و لجاجت طالبان را، سرانجام، از یک جایی بشکند.
تا زمانی که کمکهای بشردوستانه بدون قید و شرط باشد و مکانیسمی برای نظارت بر آن وجود نداشته باشد، تنها نتیجهاش ادامه رژیم طالبان و ادامه گروگانگیری مردم افغانستان توسط یک گروه تروریستی و محرومیت مردم افغانستان از حقوق اساسی و ابتداییشان خواهد بود؛ چون با کمک کردن به عامل فقر، نمیتوان فقر را از بین برد، طالبان عامل فقر اند.