سه‌سالگی توافقنامه دوحه؛ طالبان چگونه از کنترول پاکستان خارج می‌شود؟

جواد عزیز

پژوهشگر امنیتی

پس از سقوط حکومت اول طالبان در سال ۲۰۰۱، دشمنی این گروه و پاکستان دیگر آشکار بود، اما رهبران طالبان بنابر ناگزیری‌ها سکوت می‌کردند. همراهی پاکستان با امریکا در جنگ علیه طالبان در دو دهه حضور امریکا در افغانستان، زیان‌های جدی سیاسی و معنوی به این گروه وارد کرد.

درباره نقش پاکستان در شکل‌گیری گروه طالبان در حدود سه دهه پیش،‌ تردید چندانی وجود ندارد. اسلام‌آباد در دور اول حاکمیت طالبان،‌ این گروه را همه‌جانبه حمایت کرد و پس از حمله امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ به رهبران فراری طالبان پناه‌گاه داد.

در ۲۰ سال گذشته پاکستان از روی ناگزیری و از بیم تقابل با امریکا، هم در جنگ واشنگتن علیه طالبان و القاعده همراه شد و هم خاک‌اش را به پناه‌گاه‌ها، تجهیز، آموزش و اعزام گروه طالبان به افغانستان تبدیل کرد.

سرانجام، با انحصار روند صلح افغانستان، امریکا را قناعت داد که از افغانستان بیرون شود و این کشور را به طالبان بسپارد.

در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ توافق‌نامه صلح دوحه امضاء شد، از همان آغاز مشخص بود که اسلام آباد با اژدهای دوسر بازی می‌کند. پاکستان در ۲۰ سال گذشته سه اولویت سیاسی در قبال افغانستان داشته است؛ اول واداشتن امریکا به خروج کامل از افغانستان و واگذاری مدیریت این کشور به اسلام‌آباد، دوم انزوای هند در افغانستان، و سوم بازگشت مجدد طالبان به قدرت در ارگ کابل.

هرچند مقام‌های استخباراتی پاکستان از آینده افغانستان در کنترول طالبان و پیامد آن به پاکستان نگران بودند و آن‌را پنهان هم نمی کردند، اما در عموم پشتیبانی از طالبان در راستای منافع ملی اسلام‌آباد بود.

نویسنده که دو ماه قبل از سقوط نظام جمهوری افغانستان در ماه جون ۲۰۲۱ به اسلام آباد رفت و با فیض حمید، رئیس‌ وقت سازمان آی‌اس‌آی دیدار کرد، به نقل از او می‌نویسد :"برای اسلام‌آباد نظام صد درصد طالبانی پذیرفتنی نیست و خطرناک است. پاکستان امیدوارست که حکومت افغانستان در راستای صلح صادقانه گام بردارد. رهبری نظام جمهوری افغانستان کنار برود و با تشکیل یک حکومت موقت و تقسیم قدرت با طالبان توافق کند."

از سخنان فیض حمید نگرانی روشنی از آینده طالبان آشکار می‌شد. اما پس از سقوط نظام جمهوری در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ و خروج کامل نیروهای خارجی در ۳۱ اگست، پاکستانی‌ها تصور کردند که در برابر عمل انجام‌شده‌ای قرار گرفته‌اند.

فرار اشرف غنی، رئیس جمهور پیشین، محاسبات و پشبینی‌های قبلی مهندسی‌شده پاکستان را نقش برآب کرد.

مقام‌های پاکستانی از جمله عمران خان، نخست وزیر، شاه محمود قریشی، وزیرخارجه، قمر جاوید باجوا، رئیس ستاد ارتش و فیض حمید، رئیس پیشین سازمان اطلاعات ارتش، کوشیدند نظام طالبان را چنان مهندسی کنند که خطرهای بالقوه علیه پاکستان نابود و یا دست‌کم کاهش یابد.

از این‌رو، پاکستانی‌ها اجازه ندادند که ملابرادر، از بنیانگذاران طالبان و طرف معامله سیاسی صلح با امریکا، به ریاست الوزرا برسد. حضور فیض حمید، رئیس پیشین آی‌اس‌آی، چهار هفته پس از سقوط نظام دولت افغانستان و تشکیل حکومت موجود طالبان، گواه است.

اما چه شد که وضعیت به وفق مراد پاکستان پیش نرفت؟

پس سقوط حکومت اول طالبان در سال ۲۰۰۱ دشمنی طالبان و پاکستان دیگر آشکار بود، اما طالبان بنا بر ناگزیری‌ها سکوت می‌کردند.

دلایل زیر می‌تواند این مسئله را تایید کند.

همراهی پاکستان با امریکا در جنگ علیه طالبان؛ این مسئله در دو دهه حضور امریکا در افغانستان، صدمه جدی سیاسی و معنوی به طالبان وارد کرد.

به همان میزانی‌که حکومت افغانستان از سیاست یک بام و دو هوای پاکستان در قبال طالبان ناراضی بود، طالبان نیز از همین سیاست از متحد همسایه‌اش ناراض بود، طالبان تصور می‌کرد که حضور امریکا و حمایت پاکستان ازآن، غرور ملی پشتون‌ها را پامال کرده است.

از نظر برخی اعضای ارشد طالبان، این صدمه‌ها که پاکستان وارد کرده، جبران‌ناپذیر است. بازداشت و بدرفتای با صدها عضو ارشد طالبان و القاعده در شهرهای مختلف پاکستان، نمونه آشکارش بازداشت عبدالسلام ضعیف، سفیر برحال طالبان در اسلام آباد بود که خلاف تمام عرف دیپلوماتیک انجام شد.

بدتر این‌که تمام بازداشتی‌ها در بدل پول به امریکا تحویل داده شد که برای سال‌ها به گوانتانامو برده شدند.

از سوی دیگر، ازبین بردن اسامه بن‌لادن در سال ۲۰۱۱ در ایبت‌آباد پاکستان توسط نظامیان امریکایی هم مسئله عادی برای طالبان نبود.

زندانی کردن ده‌ها تن از رهبران طالبان مانند: ملاعبیدالله، وزیر سابق دفاع طالبان که در زندان پاکستان به قتل رسید؛ ملا برادر که با انواع توهین، تحقیر و شکنجه همراه بود؛ حبس استاد یاسر، از رهبران معنوی طالبان و البته مهمتر از همه، همکاری اطلاعاتی پاکستان با امریکا در ترور اختر محمد منصور، رهبر سابق این گروه هنگام بازگشت از ایران بر بی‌اعتمادی افزود.

حتی گفته می‌شود که ملا محمدعمر، بنیانگذار طالبان نیز توسط پاکستانی‌ها کشته شده‌‌است.

به رغم آن، جغرافیای سیاسی افغانستان گواه است هر رژیمی که در کابل به قدرت برسد و هرقدر تهی‌دست و وابسته و به پاکستان نزدیک باشد، عواملی وجود دارد که نمی‌تواند خلاف افکار عامه عمل کند.

مسئله خط دیورند به احساسات شدید ضد پاکستانی دامن زده است. سیاست عمیق راهبردی اسلام‌آباد درافغانستان و زیاده‌خواهی‌ از این کشور و مداخلات پی‌هم، هم سبب تنش می‌شود.

روابط طالبان و پاکستان در مرحله جدید هم از این امر مستثنی نیست، از سوی دیگر، پاکستانی‌ها از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۱ ده‌ها هزار راکت زیر نام مبارزه علیه طالبان پاکستانی به طرف افغانستان شلیک کرده‌اند.

حمله‌های توپخانه‌ای به مناطق سرحدی افغانستان انجام داده که احساسات قومی طالبان را علیه اسلام‌آباد بر انگیخته است، در گذشته طالبان بنابر ناگزیری سکوت کرده بودند، اما هرگز فراموش نکرده اند.

علاوه بر آن، حکومت پاکستان در ۲۰ سال اخیر در دو طرف خط دیورند چند اقدام دیگر نیز انجام داده است: ۱- استقرار بیش از صد هزار نیروی نظامی ۲- انحلال مناطق قبایلی به ایالات خیبرپختونخواه؛ ۳- جنگ علیه طالبان پاکستانی و کشتار هزاران پشتون؛ ۴- نصب سیم خاردار، ایجاد مواضع و برج‌های ترصدی در امتداد دیورند؛ بمب‌گذاری و بستن راه‌های سنتی و تردد برای اقوام دو طرف دیورند که همه سبب عقده‌های درونی میان طالبان افغانستان علیه پاکستان شده است.

بنابرین، با بازگشت طالبان به قدرت، تنش بین طالبان و پاکستان بار دیگر بالا گرفته است، اما این تنشها سیاه وسفید نیست و رنگ خاکستری نیز دارد.

پاکستان در درون طالبان دوستان پروپاقرص و دشمنان سرسخت دارد، تمام رهبران طالبان با پاکستان دشمنی نمی‌کنند.

شبکه حقانی کماکان دوست پاکستان باقی خواهد ماند، این گروه برای حل اختلافات تحریک طالبان با دولت پاکستان، گام‌هایی هم برداشت. اما با دخالت طالبان قندهاری، سبب شد که گفت‌وگوهای صلح دولت پاکستان با تحریک طالبان پاکستانی (TTP) با موفقیت پیش‌نرود.

طالبان قندهاری به رهبری ملا برادر و ملایعقوب معتقدند که طالبان پاکستان سرمایه استراتژیک است نباید به بهای کم با پاکستان معامله شود.

دورنمای بازی بیانگر این است که این بار فصل «قهرمان‌سازی و باباسازی» ملا یعقوب شروع شده و ممکن یکی از توافق‌های محرم امریکا و طالبان همین باشد که در فصل جدید لکه سیاه مزدوری پاکستان سفید شود.

منابع اطلاعاتی گفته اند که جناح قندهاری به گروه حقانی مهلت تعیین کرده است که موضع خود در قبال پاکستان را آشکار کند.

به نظر می‌رسد در صورت عدم اقدام شبکه حقانی علیه پاکستان، صدر ابراهیم، به عنوان وزیر داخله طالبان گماشته شود.

به گفته این منابع، سراج‌الدین حقانی وعده داده است که به هیچ قیمت از منابع افغانستان نمی‌گذرد. از جانب دیگر، منابع نزدیک به سراج‌الدین حقانی گفته اند که اخیرا شاهد بازی دوگانه رهبر شبکه حقانی با آسلام‌آباد و طالبان پاکستانی بوده‌اند.

سراج‌الدین حقانی، از یک طرف با ادارات مهم نظامی و استخباراتی پاکستانی روابط خو را حفظ کرده و از جانب دیگر، تازگی برای رهبران طالبان پاکستانی در وزیر اکبرخان خانه اجاره‌ای گرفته، صدها قبضه اسلحه لیزری نادر و گران‌بها برای اعضای این گروه خریده است.

تمام مرکز تحریک طالبان پاکستان در جنوب شرق افغانستان در قلمرو شبکه حقانی قرار دارد که همواره از آنجا به خاک پاکستان عملیات خود را اجرا می‌کنند و بازمی‌گردند.

همزمان ده رهبر جنگجوی کشمیری نیز در کابل گردهم‌آمده و با میزبانی گرم رهبران شبکه حقانی قرار دارند. به‌نظر می‌رسد آهسته آهسته ماه عسل طالبان و پاکستان به پایان می‌رسد.

شهباز شریف، نخست وزیر پاکستان، خواهان ضمانت برای توقف درگیری مرزی شده است. وزیر دفاع پاکستان که اخیرا به کابل سفر کرد، نیز ادعا کرده است که طالبان بخاطر حمله‌های اخیر مرزی پوزش خواست است.

وزیر خارجه پاکستان نیز بارها با تعریف سنتی تروریزم خوب و بد گفته است که طالبان پاکستانی فتنه است و باید با آن مقابله شود و علی‌رغم مشکلات میان اسلام آباد و کابل، طالبان افغانستان بدیلی ندارند و باید با انها تعامل شود.

شاید ارزیابی ریاض محمد خان، وزیر خارجه سابق پاکستان، خلاصه جامعی از دیدگاه پاکستان ارایه بدهد.

او در مقاله‌ای در روزنامه دان نوشت: «ما جذب تصورهای نادرستی مانند یافتن «عمق استراتژیک» و داشتن «دولت دوست» در کابل شدیم. امروز نگاه ما به یک تقاضای حداقلی کاهش یافته است که طالبان افغانستان تحریک طالبان پاکستان و دیگر عناصر ضدپاکستانی را مهار کند، چیزی که به نظر می‌رسید رژیم‌های قبلی کابل آماده انجام آن بودند. ما در این زمینه به طالبان افغانستان اعتماد کردیم و آشکارا ناامید شدیم.»