«یا همه یا هیچ‌کس»؛ چه درس‌هایی می‌توان از نافرمانی مدنی دانشجویان افغانستان آموخت

رامین مظهر
رامین مظهر

روزنامه‌نگار

در روزهای گذشته دانشجویان سرتاسر دانشگاه‌های افغانستان از صنف‌های خود بیرون شدند تا درس بزرگی را در بیرون از چهاردیواری دانشگاه تمرین کنند: مشق یک مبارزه تاریخی برای آزادی و عدالت.

در هر رژیم استبدادی، دیکتاتورها سعی می‌کنند نظام آموزشی را به ابزاری برای ترویج سلطه خود بدل کنند. طالبان نیز پس از به‌دست گرفتن قدرت در آگست سال گذشته، دست به تغییرات گسترده در نصاب تحصیلی افغانستان زدند.

آن‌ها تدریس اجباری ثقافت اسلامی را از ۸ کریدت به ۲۴ کریدت افزایش دادند، برخی از دانشکده‌ها را حذف و تغییراتی را در محتوای جزوه‌های درسی برخی از دانشکده‌ها وارد کردند.

هدف طالبان از تغییر نصاب درسی مثل هر رژیم مستبد دیگر پرورش یک نسل‌ مطع، رام و فرمانبردار است.

همچنین طالبان مثل هر رژیم استبدادی دیگر از «گسترش ترس» به عنوان ابزاری برای تداوم سلطه خود استفاده می‌کنند.

هنر «نه گفتن»

در میانه رعب و وحشت نظام‌های توتالیتر در تاریخ، همواره جنبش‌های آزادی‌خواه، با یک جرقه کوچک آغاز شده‌اند.

از جایی که از دل جمعیتی مایوس و وحشت‌زده، فریادی بلند شده و به فرمانبرداری، اطاعت و تسلیم در برابر ستم «نه» گفته است.

در یک و نیم سال گذشته ناامیدی، بزرگترین مانع در برابر اقدام مدنی علیه طالبان بود.

با این حال، این ترس با استعفای استادان دانشگاه‌ها و تحریم صنوف درسی توسط دانشجویان فرو ریخت. نافرمانی که «یک نه شکوهمند» بود در برابر «همه آری‌های دروغین.»

جایی که «جنبش دانشجویی» و «جنبش زنان» به همدیگر می‌رسند

حرکتی را که دختران پیشرو دانشجو ماه‌ها قبل آغاز کرده بودند، اکنون به بزرگترین حرکت دانشگاهی افغانستان بدل شده است.

دانشجویان دختر در این دادخواهی از مسموم‌شدن در خوابگاه تا بازجویی، لت‌وکوب، شکنجه، اخراج از دانشگاه و قتل، هزینه‌های بسیاری پرداختند.

تا یک هفته قبل آن‌ها حس می‌کردند در میانه ستم بی‌پایان طالبان تنها رها شده‌اند و جز خودشان، هیچ وجدانی از رنجی که آن‌ها تحمل می‌کنند تکان نخورده است تا اینکه استادان دانشگاه با استعفا و دانشجویان پسر با نافرمانی مدنی خود ورق را برگرداندند.

در تاریخ افغانستان کمتر اتحاد فراگیر و سرتاسری اینگونه در برابر تصمیم خودسرانه یک رژیم نامشروع در دانشگاه‌ها شکل گرفته بود.

تاکنون دست‌کم ۶۰ استاد دانشگاه از سرتاسر کشور استعفا دادند و هزاران دانشجو از دانشگاه‌های سرتاسر کشور اعلام کردند تا زمانی که فرمان ممنوعیت آموزش دختران لغو نشود، در صنف‌ها حاضر نخواهند شد.

نافرمانی دانشجویان به گونه خودجوش شکل گرفت، به سرعت رشد کرد و هیچ تشکل سازمانی گسترده در پشت آن وجود نداشت، با این حال در تظاهرات دانشجویان دانشگاه هرات از آن به عنوان «جنبش دانشجویی» نام برده شد.

در روزهای گذشته «جنبش دانشجویی» به مدد «جنبش زنان افغانستان» رفت و از مطالبات آن با قدرت پشتیبانی کرد.

شاید به دشواری بتوان نمونه دیگری از اتحاد قدرتمند این دو جنبش را در تاریخ افغانستان پیدا کرد.

اقدام دانشجویان و استادان دانشگاه‌ها به جامعه افغانستان نشان داد که اگر اقشار مختلف اجتماع برای دفاع از حقوق صنفی خویش دست به اقدام جمعی بزنند، قادر به تغییر معادلات سیاسی حاکم خواهند شد،‌ هرچند طالبان تا حال با این اعتراضات با خشونت برخورد کرده است.

عفیف باختری گفته بود: «شهر از درد به خود می‌پیچد / درد هر کس به خودش مربوط است». زمانه ما، زمانه تنهایی انسان است. روزگاری که آدم‌ها هر کدام با ستم‌هایی که بر آن‌ها تحمیل می‌شود، تنها رها شده‌اند و همدردی، همراهی و حمایت از اقشار آسیب‌پذیر به فراموشی سپرده شده است.

در چنین وضعیتی، دادخواهی مشترک «جنبش دانشجویی» و «جنبش زنان» الگویی است برای تمرین ایستادگی جمعی در برابر ستمگران.

امکان «فلج نهادهای مجری ستم»

دانشگاهیان نشان دادند که امکان‌های کم‌هزینه برای فلج‌سازی ادارات دولتی رژیم طالبان وجود دارد.

مقاومت مدنی در سرتاسر جهان از یک واقعیت ساده سرچشمه می‌گیرد. اینکه هرگاه مردم عام از فرمانبرداری و همکاری با حکومت‌ها پرهیز کنند، نظام آن‌ها واژگون خواهد شد.

دانشجویان در چهار روز گذشته مثال برجسته این فروپاشی را به جامعه افغانستان نشان دادند. آن‌ها با خالی کردن دانشگاه‌ها، وزارت تحصیلات عالی طالبان را ناگزیر کردند که اعلام کند: «دانشگاه‌های ولایت‌های گرمسیر تعطیل شده است.»

اگر نافرمانی مدنی با همین سرعت پیش برود، دیگر وجود وزارت تحصیلات عالی در ساختار رژیم طالبان معنایی نخواهد داشت و می‌توان این را به عنوان نقطه آغاز فروپاشی دستگاه دولتی طالبان نام برد.

اگر نامه‌های ارسال شده دانشجویان به ریاست دانشگاه‌ها را زیر ذره‌بین ببرید، می‌توان درس‌های درخشانی را در آن‌ها پیدا کرد. دانشجویان یکی از صنف‌های دانشگاه کابل نوشته بودند: «مبارزه با تبعیض را رسالت خود می‌دانیم.»

خودداری از فرمان‌های ظالمانه که ستم علیه انسان‌ها را مشروعیت می‌بخشد، وظیفه هر جنبش رهایی‌بخش در تاریخ بوده است.

شعار «یا همه یا هیچکس» که به عنوان اصلی‌ترین پیام جنبش دانشجویی عمل کرد، در موجز و مختصرترین شکل ممکن، مخالفت جمعی دانشجویان را با حذف، طرد و تبعیض انسان‌ها بازتاب داده است.

نهادهای اکادمیک افغانستان تنها فضایی نیستند که در یک و نیم سال گذشته مورد تاخت‌وتاز طالبان قرار گرفته اند.

فهرستی از جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در این مدت از آدرس طالبان به وقوع پیوسته که از اقشار مختلف قربانی گرفته است.

از کشتار گسترده غیرنظامیان در نقاط مختلف کشور تا کوچ اجباری، بازداشت خودسرانه و ناپدیدسازی اجباری مردم، باج‌گیری از کسبه‌کاران و کارگران، فشار بر هنرمندان، سلمان‌ها، رانندگان، دستفروشان، قتل و ناپدیدسازی نظامیان دولت پیشین، شکنجه فعالان حقوق بشر و خبرنگاران و...

جنایت‌هایی که به رفتار روزمره در رژیم طالبان بدل شده است.

قشر دانشگاهی افغانستان با پرهیز از همکاری با طالبان پیام صریحی به همه صنف‌های اجتماعی تحت ستم صادر کردند.

اقدام آن‌ها فراخوانی بود به نافرمانی مدنی گسترده تا فروپاشی رژیم طالبان.