قهار عاصی، شاعر گهواره‌ زخمی

این مطلب به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد کشته شدن شاعر فقید عبدالقهار عاصی نگاشته شده است. عبدالقهار عاصی (۱۳۷۳-۱۳۳۵ خورشیدی) با هفت مجموعه شعر یکی از چهره‌های شاخص و پرکار شعر معاصر افغانستان بود. عاصی شاعری با روحی بی‌قرار و سرکش توصیف شده است.

فرهاد دریا هنرمند نام آشنای افغانستان و به قول خودش «رفیق گرمابه و گلستان عاصی»، او را شاعری «کوهستان‌زاده با دل صاف و بزرگ روستایی» توصیف کرده است.

روح سرکش عاصی

عاصی با آن جوهر و نبوغ شاعرانه‌، طبعی روان داشت و بیشتر از هر شاعری در زمان خود شعر و ترانه سرود که این از نظر برخی منتقدان گاهی باعث اُفت در کارهای او نیز شد.

شاعر روستا زاده‌ با روحی پرورش یافته کوهستان‌ها نتنها «لالایی برای ملیمه» را سرود و «دیوان عاشقانه‌ باغ» را منتشر کرد، از «جزیره‌ خون» و «تنها ولی همیشه» را هم نوشت.

عاصی چنان روحی بیتاب داشت که شعر پی شعر در جانش جاری می‌شد، آن چنان که فرصتی برای بازنگری و بازنویسی نداشت. فرهاد دریا در مقدمه‌ کتاب «از آتش از بریشم» می‌نویسد: «عاصی آتشی مدام در زبانه بود. طبع فورانی داشت و زمانی که می‌سرود اکثراً از فرط هجوم شعری تازه‌، فرصت اصلاح دوباره شعر نو ساخته را نداشت.»

صاحب این روح سرکش که واصف باختری او را یل گردن فراز در پهنه شعر روزگار ما می‌دانست، تا دم مرگ از جستجو و آفرینش ادبی دست نکشید و در دنیای شعر دست به تجربه‌های مختلف زد.

او توانست تغزل و حماسه را با کاربرد زبانی ساده و روستایی بیامیزد.

تجربه‌های زیستی عاصی

تجربه‌های زندگی در دوره‌های مختلف در اشعار عاصی به خوبی تبلور یافت. چنانچه، خودش در برنامه‌ای در تلویزیون ملی افغانستان در زمان حیاتش گفته بود که شعرش حاصل تجارب زندگی اوست.

تجربه عاصی از زندگی اما تلخ و دردناک بود. عاصی در مقدمه کتاب «مقامه گل سوری» نوشت که او از زخم‌هایش نوشته است. از تنهایی‌هایی سروده است که در آن لحظات گریسته است.

شب را گريستیم سحر را گريستيم
ما گام گام راه سفر را گريستيم
وقتي كه ميزدند سپيدار باغ را
ما يك به يك صداي تبر را گريستيم

عاصی در آن مقدمه از وضعیت نابسامان میهن و مردمش چنین ‌نوشت: « من از بی سرانجامی مردمانی درد کشیده‌ام که هیولایی از چهار سوی پوست و گوشت‌شان را می‌درد.من از بیداد دستانی به فریاد آمده‌ام که بی‌چاره‌ترینان را به خاک می‌کشند.»

عاصی میهنش را به گهواره‌ای تشبیه می‌کند که به بی‌رحمانه‌ترین وجه شلاق خورده است. به قول خودش، عاصی از همان گهواره گریه کرده است.

شاعر کابل

به باور مجیب مهرداد، شاعر معاصر، عاصی یک رخداد در شعر فارسی در افغانستان است. به گفته‌ او، با این که زبان و عاطفه شاعرانه‌ عاصی مدیون زادگاهش است اما او شاعر کابل بود: «او در بیانیه بلندش در باره ویرانی‌های کابل، خودش را با همه قربانیان جنگ هم‌آواز کرد و علیه ویرانی‌های کابل قیام کرد.»

به باور مهرداد، مهم‌ترین ویژگی شعر عاصی خصلت‌های مردمی آن است. عاصی شور، خلوص و صمیمیت زندگی و طبیعت روستایی را وارد شعر کرد.

علاوه‌ بر زبان ساده و صمیمی او، بار عاطفی در شعر عاصی، قوی‌ترین شناسه‌ زیبایی شناسانه‌ شعر اوست. به باور مهرداد، این عاصی بود که از جریان حاکم در دهه شصت که به شدت درگیر سمبولیزم در شعر بود، دوری جست و به صمیمیت و احساسات رومانتیک روستایی در شعرش تکیه کرد.

مقاومت

یکی از موارد مهم و برجسته‌ دیگر عاصی در شعر پرداختن به آزادی و آزادگی است. داکتر سمیع حامد، شاعر و نویسنده کشور، باری در محفل یادبود از قهار عاصی، این شاعر سرکش را شاعر مقاومت خواند و گفت که عاصی روح استبدادستیز داشت.

ملتم پرچمش افراخته یک‌بار دیگر
چرخ پیشش سپر انداخته یک‌بار دیگر

برای عاصی شعر وسیله‌ای برای پاسداری از فرهنگ و هویت نیز بود. زمانی‌که تنور جنگ داخلی در کشور شعله‌ور بود او برای جغرافیای معنویش «پارسی» سرود:

گل نیست ماه نیست دل ماست پارسی
غوغای کوه ترنم دریاست پارسی

عاصی و موسیقی

اتفاق مهم دیگری که برای عاصی رخ داد، دوستی با فرهاد دریا بود. این همکاری از دو جهت مهم بود. نخست اینکه شعر عاصی از طریق موسیقی به دسترس مخاطبان بیشتری رسید و شعر و ترانه‌های او در لای کتاب‌ها حبس نشد، بلکه به کمک موسیقی قلب‌های بیشتری را تسخیر کرد.

از جهت دیگر، عاصی ترانه‌نویسی و تصنیف را از حالت کلیشه‌ای بیرون کرد و با زبان عام و روستایی خود رنگ و بوی تازه‌ای به این ژانر بخشید. رامین مظهر، شاعر نسل نو افغانستان باور دارد که عاصی در زمانی اهمیت ژانر ترانه و تصنیف را درک کرد که هنوز از یک جریان مسلط ترانه‌نویسی خبری نبود.

او افزود: « عاصی تلاش کرد که از قراردادهای رایج و معمول در ترانه‌نویسی افغانستان عبور کند و به کشف‌های جدید و مضامین و تصاویر جدید دست پیدا کند.»