نقش ایران در سقوط افغانستان؛ خواهرخواندگی جمهوری اسلامی و امارت اسلامی چقدر دوام مییابد؟
جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای منطقه، تنها کشوری بود که از طالبان زخم خورده بود. اما دشمن مشترک، این دو رقیب اسلامگرا را در یک جبهه قرار داد. ایران در تحولات منتهی به سقوط کابل در آگست ۲۰۲۱، از گروه طالبان حمایت سیاسی، مالی و تدارکاتی کرد.
گروه طالبان در سال ۱۹۹۸، زمانی که مزارشریف را تصرف کرد، ۱۱ شهروند ایرانی را کشتند که گفته شد شماری از آنها دیپلمات و یک نفر خبرنگار بوده است. ایران در آن زمان از ائتلاف شمال، شامل گروههای تاجیک، هزاره و ازبک حمایت میکرد که علیه طالبان میجنگیدند. با سقوط کابل به دست طالبان، ایران هم سفارت خود را به مزارشریف منتقل کرد که هنوز به دست طالبان نیفتاده بود.
در پی کشته شدن "دیپلماتها و خبرنگار" ایرانی در مزارشریف، تنش میان طالبان حاکم بر کابل و حکومت ایران بالا گرفت، تا جایی که جمهوری اسلامی حدود هفتاد هزار سرباز خود را به پشت مرزهای غربی افغانستان برد.
یک خبرنگار میگفت در یک گفتگوی تلفنی با ملا عمر، رهبر وقت طالبان، درباره احتمال درگیری ایران با شبهنظامیان تحت امر او پرسیده بود. ملا عمر پس از انکار احتمال درگیر شدن طالبان و جمهوری اسلامی ایران و یادآوری مشترکات دینی و دشمن مشترک (امریکا) گفته بود "باز اگر حمله کردند، تا اصفهان آنها را میرانیم".
رهبر طالبان در این نقل قول، به لشکرکشی سال ۱۷۲۲ محمود افغان به اصفهان اشاره داشته است که منجر به سرنگونی سلطنت ۲۲۰ ساله صفویان شد. این واقعه برای ایرانیان دردناک تمام شد و در تاریخ این کشور به "فتنه افغان" معروف است.
اما درد "فتنه" قرن هجدهم و زخم کشتار “دیپلماتها” در پایان قرن بیستم، باعث نشد ایران برای بیرون راندن "دشمن مشترک" مورد نظر ملا عمر، یعنی امریکا از افغانستان، دست دوستی به سوی گروه طالبان دراز نکند.
پیشینه رابطه ایران و طالبان
از سال ۲۰۱۵ گزارشهایی وجود داشت که ایران برای کنترل مرزهای شرقی خود علیه داعش، تفاهم و همکاریهایی با شورشیان طالبان در افغانستان داشته است.
ملا اختر منصور، دومین رهبر طالبان، در سال ۲۰۱۶ در بازگشت از ایران در خاک پاکستان کشته شد و پیش از آن گزارشهای زیادی وجود داشت که از دست ستیزهجویان طالبان جنگافزارهای ساخت ایران به دست آمده است. اما ایران، داشتن رابطه با طالبان را انکار میکرد.
جمهوری اسلامی سرانجام در اواخر سال ۲۰۱۸ پذیرفت که با طالبان سر و سری داشته است. این زمانی بود که گفتگوهای امریکا و طالبان جدی شده بود.
پیش از امضای توافق میان طالبان و زلمی خلیلزاد، نماینده امریکا، جواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران تاکید کرد که طالبان باید بخشی از آینده افغانستان باشد. وزارت خارجه ایران در فبروری ۲۰۲۰ میزبان ملا برادر، معاون فعلی رئیسالوزرای طالبان و هیاتی از این گروه در تهران بود.
در بهار و تابستان ۲۰۲۱ که حملات طالبان به شهرهای مختلف افغانستان اوج گرفت، بسیاری از مناطقی که پیش از جاهای دیگربه دست طالبان افتاد، مناطق هممرز با ایران بود. گزارشهایی وجود داشت که ایران در مناطق شرقی خود به شبهنظامیان طالبان آموزش نظامی میدهد و از بودجه هنگفت سپاه قدس، به صورت بیحساب و کتاب به طالبان کمک می کند. ایران این گزارشها را تایید نمیکرد، همانطور که داشتن دفتر طالبان در تهران و مشهد را تکذیب کرده بود.
احساس پیروزی ایران از رفتن امریکا
در میان همسایگان افغانستان، ایران جدیترین دشمن امریکا بود و بیشترین انگیزه را برای بیرون راندن نظامیان خارجی از پشت مرزهای شرقی خود داشت. ایران با وجود پشتیبانی از حکومت تحت حمایت غرب در افغانستان، هیچگاه ناخشنودی خود را از حضور نظامیان امریکایی در آن کشور پنهان نکرده بود.
در بُعد خارجی، ایران بهانه و انگیزه زیادی برای ضربه زدن به امریکا داشت. کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، در حمله هوایی امریکا در عراق، عطش ایران برای انتقام گرفتن از امریکا را تشدید کرده بود.
در داخل هم، جمهوری اسلامی در طول بیش از چهار دهه حاکمیت خود، همواره تاکید کرده بود که "امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند" و با کمک به شکست دادن امریکا در افغانستان، خود را در موقعیتی میدید که این گفته را به صورت عملی به مردم آن کشور نشان دهد.
امریکا پس از بیست سال حضور نظامی در افغانستان، تحمل هزاران کشته و صدها میلیارد دالر هزینه، قدرت را به همان گروهی تحویل داد که در سال ۲۰۰۱ آن را از قدرت ساقط کرده بود.
این خروج شتابزده و سرافکنده، نه تنها آبروی امریکا را در سطح جهانی برد، بلکه بهانه خوبی به دشمن سنتیاش، جمهوری اسلامی ایران داد تا به مردم ایران بگوید دیدید که "امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند" و "آزادی و دموکراسی با کولهپشتی سرباز خارجی نمیآید"؟
آزادیهای نسبی افغانستان
افغانستان در دوره جمهوریت، برای بسیاری از ایرانیهای منتقد جمهوری اسلامی و کسانی که خواهان آزادی و دموکراسی بودند، اگر نه یک الگوی کامل، بلکه بهانهای برای خرده گرفتن به محدودیتهای روز افزون جاری در ایران بود.
اگر صحبت از آزادی زنان و حضور سیاسی زنان میشد، افغانستان را مثال میزدند؛ اگر حرف آزادی بیان و رسانههای آزاد به میان میآمد، وضعیت افغانستان مثال زده میشد؛ رواداری مذهبی در افغانستان و حضور شیعیان در سطوح بالای قدرت، باعث برجستهتر شدن تبعیض علیه اقلیت سنی در ایران میشد ...
قدرت گرفتن طالبان و حاکمیت یک گروه بنیادگرا بر افغانستان که به باور بسیاری، دنبالهرو سختگیریهای اجتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران و چه بسا تندروتر از آن است، کار را برای آیتالله های حاکم بر ایران آسانتر کرد. به نظر میرسد اکنون حامیان آزادی و دموکراسی در ایران، یک بهانه کمتر برای خورده گرفتن به جمهوری اسلامی دارند.
امای بعد از ماه عسل
اما جمهوری اسلامی ایران و امارت اسلامی طالبان، اگرچه دشمن مشترکی داشتهاند و در بنیادگرایی با هم مسابقه میدهند، برای مدت طولانی آبشان به یک جو نخواهد رفت.
یک حکومت تندروی شیعه و یک گروه سنی افراطی، زمینههای زیادی برای اختلاف دارند. با فاصله گرفتن طالبان از این ماه عسل و عادی شدن هیجان شکست امریکا برای جمهوری اسلامی، اختلافهای این دو بیشتر خود را نمایان خواهد کرد.
ضمن اینکه طالبان از همان ابتدا در حرف و عمل نشان داده که خواهان رابطه خوب با امریکاست و در امریکاستیزی، دنبالهرو جمهوری اسلامی نخواهد بود.