گزارش واشنگتن پست؛ بازماندگان قربانیان حمله به لیسه عبدالرحیم شهید چه میگویند؟
پامیلا کانستبل، خبرنگار واشنگتن پست در گزارشی از حمله روز سه شنبه در دشت برچی از اندوه، ترس و درماندگی خانوادههای قربانیان میگوید. برای آنان که بارها در غرب کابل شاهد کشته شدن وابستگان و دوستان شان بوده اند، آنچه پس از خروج نیروهای امریکایی اتفاق میافتد، قابل درک نیست.
یکی از قربانیان سرایدار مسجد محله خود بود؛ مرد متواضعی پنجاه و چندساله که به علت کمک به نیازمندان شهرت داشت.
دیگری دانشآموز مکتب بود که در صنف خود دوم نمره شده بود و با امیدواری به آینده برای ورود به دانشگاه آمادگی میگرفت.
روز سه شنبه، بر اثر انفجارهای پیاپی در کوچه یک مکتب دولتی پر شاگرد در دشت برچی، منطقهای پرجمعیت در غرب کابل بار دیگر شهروندان هزاره شیعه مذهب مورد حمله قرار گرفتند.
هنوز هیچ گروهی مسئولیت این رویداد را بر عهده نگرفته است.
پیرمردی به نام سیدحسین حسینی و جوان ۱۸ سالهای به نام میلاد علیزاده پس از طلوع آفتاب در گورهای ساده خاکی پوشیده از گلبرگهای گل رز و سنگهای بینشان به خاک سپرده شدند.
پس از آن، دوستان و اقوام در خانههای قربانیان گردهم آمدند تا برای آنها دعا بخوانند، به بازماندگانشان تسلیت بگویند و پس از آن به فکری عمیق فرو رفتند.
در ذهن همه آنها، به اندازه اندوه از دست دادن یکی از عزیزانشان، سوال وجود داشت: «چرا این اتفاق دوباره برای ما افتاد؟»
پس از سالها حملات مکرر تروریستی بر جامعه هزاره، که بیشتر به داعش نسبت داده شده است، طالبان در ماه اگست به قدرت رسید و ادعا کرد که امنیت و آرامش را به پایتخت برمیگرداند.
با این حال پس از انفجارهای روز سه شنبه عزاداران و دیگر ساکنان دشت برچی در اظهاراتشان آمیزهای از سوء ظن، ناامیدی و تیوری توطئه دیده میشد و ظاهراً مسایل زیادی برای آنان قابل هضم نیست.
برخی گفتند که «داعش در دوران انتقال قدرت به طالبان به استراحت اندکی رفت تا دوباره برگردد و قدرت خود را به نمایش بگذارد.»
برخی بر این باور بودند که طالبان مخفیانه در پشت این حملات دست دارد و به دنبال سرکوب هزارهها است.
دیگران محتاط بودند و "دشمنان" ناشناس افغانستان را مقصر میدانستند.
سید یعقوب، پسر کاکای حسینی در حالی که در اتاق فرش شدهای با دهها مرد دیگر نشسته بود، گفت: «حالا همه دوباره میترسند، اما مطمین نیستند که از چه کسی بترسند.»
او میگوید: «این مهاجمان نشانهای از انسانیت در خود ندارند، بنابراین نمیتوانند مسلمان باشند.از زمانی که نیروهای خارجی رفت، مردم اینجا فقط برای زنده ماندن تلاش میکنند. حالا از خلق چنین خشونتی چه سودی میتوان داشت؟»
لیسه عالی عبدالرحیم شهید، مکتبی که روز سه شنبه آماج حمله قرار گرفت با ۱۶ هزار دانشآموز یکی از بزرگترین مکاتب در پایتخت افغانستان است.
برخی از بستگان شاگردان کشته شده متعجب بودند که آیا مهاجمان عمداً زمانی را انتخاب کردند که اکثر دانش آموزان صنفهای دوره لیسه از مکتب رخصت میشدند؟
یکی از اقارب قربانیان در مراسم عزاداری، متخصص فناوری است اما پس از قدرت گرفتن طالبان شغل خود را از دست داده است.
او میگوید: «طالبان نمیخواهند ما با آنها رقابت کنیم.»
به گفته او، «آنها نمیخواهند افراد جامعه ما دانش کسب کنند و آینده خوبی داشته باشند.»
در طول هفت سال گذشته، داعش مسئول دهها بمبگذاری و حمله مسلحانه به مساجد، زیارتگاهها، مکاتب، اماکن ورزشی، مراکز ثبت نام رأیدهندگان، جشنهای مذهبی و گردهماییهای سیاسی در جامعه هزاره بوده است.
به نظر میرسد که در جامعه هزارههای افغانستان هر فردی خاطرهای از کسی دارد که در سالهای اخیر در یک حمله تروریستی کشته شده است. چند تن از والدین دانشآموزان مجروح لیسه عبدالرحیم شهید قبلاً یک پسر یا دختر خود را در حملات به مکاتب یا مراکز آموزشی و دانشگاه از دست داده بودند.
محمد حسن، پدر علیزاده که آشپزی میکند، گفت: «گاهی اوقات تحمل این درد خیلی دشوار است.»
او سه شنبه سر کار بود که حمله به مکتب اتفاق افتاد. محمد حسن ساعتها به دنبال پسر بزرگش گشت. سرانجام، در حالی که در یک اتاق عاجل شفاخانهای پر هرج و مرج سرگردان بود، جسد پسر خود را در میان یخچالی پیدا کرد.
حسن در حالی که اشک میریخت و صورتش را بین دستانش فرو میبرد، گفت: «او بسیار باهوش بود و آرزوهای زیادی داشت.»
بمبگذاری در لیسه عبدالرحیم شهید شباهت هولناکی به آخرین حمله بزرگ به جامعه هزاره داشت. سال پیش در ماه می، درست در لحظاتی که دانشآموزان دوره لیسه مکتب سیدالشهدا از مکتب رخصت شده بودند، دو بمب در کوچه مکتب منفجر شد.
در آن حمله خونبار بیش از ۹۰ نفر جان باختند. بیشتر قربانیان دختران نوجوان بودند.