طنز سیاسی؛ چنددستگی مردم افغانستان در قبال جنگ روسیه در اوکراین
جنگ ویرانگر است ولی برای مردم افغانستان ویرانگرتر. دلیلش این است که ویرانپذیری ما خیلی بالاست. هر کجای جهان دو نفر یخنبهیخن شود پنج دقیقه بعد تاثیرش را در افغانستان میبینیم.
در همین قضیه حمله روسیه به اوکراین، که باعث اتحاد میان مردم کشورهای دیگر شد، مردم افغانستان را به سه بلوک، شرق و غرب و غیرمتعهدها تقسیم کرد.
دلیل شقاق کنونی میان مردم شریف افغانستان اما ایدیولوژیک نیست. آنکه در بلوک شرق افتاده خودش خبر ندارد که در بلوک شرق است. از کمیونیزم و سوسیالیزم خوشش نمیآید. همین که از پوتین حمایت میکند ما گذاشتیمش در بلوک شرق. دلیل حمایتش از پوتین هم این است که اسب را خوش دارد. یک عکسی از پوتین پیدا کرده که برهنه روی اسب سوار است و در دامنه کوه اسبسواری میکند. چون از اسب خوشش آمده از پوتین هم خوشش آمده و به همین سادگی عاشق این ابرمرد شده.در فیسبوکش نوشته، "پوتین بچیم مرد استی! یک اوکراین چیست. بزن عین آمریکا را بگیر. لالایت کتیت است."
بلوک غربیها البته دلیل محکمتری برای حمایتشان از اوکراین و ناتو دارند. آنها اهل جستجو و تحقیق هستند. در جریان یکی از همین جستجوها به عکسی از چند جوان خوش چشم و ابروی اوکراینی برخوردهاند که عضو ارتش این کشور اند. دلشان رفته و حالا در حمایت از آنها مینویسند، "پدرا! مه شهیدتان شوم. د جگرتان جگرم. حیف است که ای دستکای نازکتان ماشه تفنگه کش کند. کاش مه نزدیک بودم مره کش میکردید. کاش شما خانه بنشینید مه بروم به جایتان بموروم. پوتین سگ."
گروه سومی اما بر اساس تعقل و محاسبه بیطرفی را انتخاب کرده است. از یکش پرسیدم، شما در جنگ روسیه و اوکراین از کدامش حمایت میکنید. گفت: "از هیچکدام. هر دو جوانب کفار استند. الله سبحانهُ و تعالی اینها را جنگ پرتیده تا راه برای خلافت باز شود." گفتم: راه برای خلافت خیلی باز شده؛ از این بیشتر اگر باز شود که دیگر راه نیست، سرای است. گفت: "باش همی تلاشی بگذرد که بیناموسها نشنود، باز گپ میزنیم." چند قدم آنسوتر رفتیم و گفتم: نمونهاش همین امارت اینجاست که حتی دو کلمه گپ زده نمیتوانی. سرش را چرخاند و گفت: "ما یک حلقه دروس داریم در مورد خلافت در سایه قرآن. استاد عروج صحبت مینماید در یک زیرزمینی در کارته چهار. آنجا بیایید همه سوالات شما در پرتو کتاب مجید حل میشود."
راستش آن دو گروه نخست را میشود بازی داد. اولی اگر لگدی از اسب بخورد اصلاح میشود و دومی ازدواج کند از کش میافتد. این اعضای جنبش غیرمتعهد اما تعهد سپردهاند که هیچگاه نگذارند مو به درز حرفهای استاد عروج برود. تا سرحد مرگ حاضراند از بیطرفی و بیعقلی خود محافظت کنند.