روایت گاردین از سقوط مزار شریف؛ "هیچ تجارتی در بلخ وجود نداشت که به عطامحمد نور باج ندهد"
گاردین در گزارش جدیدش عوامل سقوط مزارشریف را بررسی کرده است. نویسنده گزارش گفته است «فساد گسترده» به طالبان در سقوط شهر کمک کرد. عطامحمدنور، والی پیشین از قراردادهای دولتی برای پروژههای زیربنایی پول جمع میکرد. یکی از بازرگانان گفت: "هیچ تجارتی وجود نداشت که به او باج ندهد."
عطامحمد نور و همراهانش درصدی از سود کسبوکارهای پر رونق را "اخاذی" میکردند و مالیات غیررسمی بر تجارت بینالمللی وضع میکردند.
عطامحمد نور در سال ۲۰۰۴ در زمان ریاست جمهوری حامد کرزی به عنوان والی بلخ، در شمال افغانستان گماشته شد. او ۱۶ سال والی مزار شریف ماند و پس از برکناریاش هم با ریاست جمهوری، بر سر تعیین مقامات دولتی جدید در مزار شریف گلاویز شد. او سرانجام قادر شد پس از برکناری از مقام ولایت نیز نقش موثری در تعیین مقامات جدید در این ولایت داشته باشد.
فرهاد عظیمی، والی مزار شریف پیش از ورود طالبان به این شهر از افراد مورد اعتماد عطامحمد نور بود.
گاردین نوشته است هیچ چیز به اندازه فساد، به طالبان برای جذب نیرو کمک نکرده است.
مزار، در دهه ۱۹۹۰، از سکولارترین و لیبرالترین شهرهای افغانستان بود. در دو دهه اول قرن بیست و یکم، جنگسالارانی بر شهر تسلط یافتند که شبهنظامیانشان طالبان را شکست داده بودند. در این مدت پول فراوانی به شهر سرازیر شد.
با این حال، در ماه اگست سال ۲۰۲۱، مزار حتی قبل از شهرهای جنوبی افغانستان مثل قندهار که خاستگاه طالبان است، به دست این گروه سقوط کرد. دلیل این سقوط سریع، تا حد زیادی، به خشم محلی از نحوه اداره شهرشان در ۲۰ سال گذشته مرتبط بود.
مزار شریف یکی از مهمترین مسیرهای تجارتی در منطقه به شمار میرود. بخش شمالی این ولایت با کشورهای ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان هممرز است. هر کسی که بر مزار حکومت میکند، به صورت رسمی یا غیررسمی تجارتی که از آن میگذرد را همراه با شبکه راهها و درآمدهای گمرکی آن کنترول میکند.
مزار شریف همچنین توسط زمینهای کشاورزی حاصلخیز احاطه شده است که توسط رودخانهها و شبکه قدیمی کانالهای آبی تغذیه میشود. در زمینهای مزار شریف پنبه، روغن بذر کتان، خربزه، پشم قرهکل و براساس روایتهای محلی بهترین حشیش افغانستان تولید میشود.
غیث عبدالاحد، نویسنده گزارش گاردین نوشته است یکی از افسران سابق پلیس افغانستان مرا به پاسگاه اصلی برد که در ورودی مزار شریف قرار دارد. جایی که دو جنگجوی طالبان ایستاده بودند و جریان ترافیک را هدایت میکردند. او گفت که در زمان دولت سابق، افسر مسئول آن ایست بازرسی باید روزانه ۱۰۰۰ دالر «اجاره» به فرماندهانش میپرداخت. سپس افسر از هر لاری که از دروازه ورودی مزار شریف عبور میکرد، مبلغ مشخصی دریافت میکرد و سود خودش را برمیداشت. فساد تقریباً تمام جنبههای زندگی روزمره شهر را تحت تأثیر قرار داده است.
بابک (نام مستعار)، از فرماندهان محلی در شهر مزار شریف برای اولین بار مبارزهاش در برابر طالبان را در سال ۱۹۹۸ آغاز کرد. او فرماندهی گروه کوچکی را بر عهده داشت که از اقوام و فرزندان روستایش تشکیل شده بود. بسیاری از آنها قبلاً علیه شوروی جنگیده بودند. بابک و افرادش با سیاستهای مذهبی تندرو طالبان مخالف بودند و علیه این گروه جنگیدند.
در سال ۲۰۰۱، بابک بخشی از نیروهای تحت حمایت ایالات متحده بود که طالبان را در مزار شکست داد. از اواخر دهه ۲۰۱۰ به بعد، او به عنوان یک مقام دولتی محلی و یک فرمانده، شاهد نفوذ طالبان به جوامع روستایی بود.
او صادقانه و صمیمانه گپ میزد. صدایی آرام و ملایم داشت. در حالی که به بشقاب کشمش روی زمین در مقابلش خیره شده بود، مثل کسی که میخواهد با مرگ خانواده کنار بیاید صحبت میکرد. او گفت که مردم منطقه به طالبان اجازه میدادند تا به روستاهایشان بیایند و برای آنها سرپناه، اسکان و مهمات فراهم میکردند تا از دولت ضعیف و دوردست مرکزی به نحوی انتقام گرفته باشند و از خودشان در مقابل قدرتهای فاسد محلی محافظت کنند. به گفته بابک: "اگر شما یک روستایی فقیر میبودید و با دولت ارتباط نداشتید، بخاطر یک جرم کوچک، مجازات بزرگی دریافت میکردید. زمین شما میتوانست به راحتی توسط شخصی که ارتباطات گسترده داشت تصرف شود. اما طالبان خیلی سریع مشکلات را حل می کردند. به این ترتیب بود که در دو سال گذشته افراد زیادی را در اطراف خود جمع کردند و حتی بر بستگان خودم نیز تأثیر گذاشتند.»
در سال ۲۰۲۰، پس از اینکه دولت ترامپ قصد خود را برای عقبنشینی اعلام کرد، کمپین طالبان تشدید شد و ساختارهای امنیتی دولت افغانستان شروع به فروپاشی کرد. سربازان ماهها بدون پرداخت حقوق به سر میبردند و آنهایی که در پایگاههای منزوی مستقر بودند، گاهی اوقات با حمایت نظامی اندکی رها میشدند. بابک میگوید: "زمانی که سربازان در طول جنگ درخواست کمک میکردند یا روزها بدون غذا و مهمات در محاصره بودند، به آنها دروغ میگفتیم. به آنها میگفتیم که کمکها در راه است و باید منتظر بمانند."
من ۱۰۰ سرباز در گروهم داشتم، اما آنها دستمزدشان را نمیگرفتند. حتی من گاهی مجبور بودم پول قرض کنم. سربازان مجبور به فروش مهمات خود شدند. طالبان آن را میخریدند. حتی گاهی اوقات از افسران ارتش و پولیس ایست بازرسی یا پست نظامی میخریدند. آنها فردی را در داخل پایگاه استخدام میکردند تا اطلاعات جمعآوری کند و سربازان را متقاعد کند که جنگ نکنند.» در روزهای آخر، سربازان از جنگ دست کشیدند.
او مدتی مکث کرد و افزود: "ما بودیم که دولت را به خاطر فساد خراب کردیم. طالبان آن را تصرف نکردند، ما آن را به سقوط رساندیم. ما نتوانستیم بجنگیم، آن را فروختیم."
پای ابو ادریس در جوانی در دهه ۹۰ به آموزههای طالبان کشیده شده بود. ابو ادریس قبل از حمله امریکا به افغانستان به مدت سه سال در ارتش طالبان در مزار شریف کار کرد، اما هرگز هیچ رتبهای دریافت نکرد. زیرا او متعلق به قوم ترکمن بود و رهبری طالبان پشتونهایی متشکل از طوایف قندهار و مناطق کوهستانی هممرز با پاکستان بودند.
پس از سقوط طالبان در نوامبر ۲۰۰۱، ابو ادریس از کشور گریخت و در نهایت در شهر کویته پاکستان مستقر شد. جایی که رهبری طالبان بعداً در آنجا نقل مکان کردند. شکست خورده و تضعیف شده. ابو ادریس به یکی از مدارس طالبان در آنجا پیوست و دهه بعد را به عنوان پناهنده به عنوان شاگرد نزد استاد طالبان به مطالعه قرآن و حدیث پیامبر پرداخت.
در اوایل سال ۲۰۱۳، ابو ادریس - که تا آن زمان بدل به مولوی شده بود - توسط فرماندهان ارشد طالبان در کویته احضار شد. آنها از او خواستند که به افغانستان برگردد تا مقاومت طالبان را در شمال کشور و در اطراف شهر مزار شریف سازماندهی کند. از او خواسته شده بود حمایت از طالبان را به ویژه در میان جمعیت ترکمن، ازبک و تاجیک گسترش دهد.
در سال ۲۰۱۳، طالبان دفتر سیاسیشان را در دوحه افتتاح کردند و تلاش کردند تا گروه خود را یک جنبش آزادیبخش ملی تماماً افغانی نشان دهند. در حقیقت، رهبری عمدتاً پشتون باقی ماند، اما سازمان نیاز داشت تا شورش را گسترش دهد و سایر جوامع قومی را که زمانی ستون فقرات مقاومت در برابر طالبان را تشکیل میدادند، به دامان خود بکشاند.
سیزده سال پس از فرار او از افغانستان، ابو ادریس از مرز عبور کرد و پایگاهی برای خود در منطقه کوهستانی خارج از مزار ساخت. او دریافت که قبلاً چند گروه طالبان در منطقه فعال بودند، اما آنها پراکنده بودند و منطقه تحت کنترل آنها محدود بود. آنها با ارتش افغانستان، پولیس و شبهنظامیان محلی قابل مقایسه نبودند. بنابراین، به جای شروع مأموریت خود با عملیات نظامی، او با انتشار اخبار در منطقه، حرکت از شهری به شهر دیگر در مناطقی مثل چاربولک، بلخ، شولگره ادامه دادند و با برقراری ارتباط با هواداران سابق طالبان و استخدام افراد جدید، شروع کرد.
ابو ادریس به خبرنگار گاردین گفته است: خانه به خانه میرفتیم و با ملاهای مساجد و مدارس صحبت میکردیم. چیزی که به او کمک کرد مورد لطف مردم محلی قرار گیرد، ظلم، فساد و تعصب جنگ سالاران محلی و شبه نظامیان آنها بود. او گفت: «به همین دلیل است که مجاهدین در اینجا موفق شدند.»