با دست چه کسی گره کور به رسمیتشناسی طالبان باز خواهد شد؟
اظهارات تازه سیفالدین عبدالله، وزیر امور خارجه مالیزیا، مبنی بر اینکه ممکن است کشورش بر اساس شناختی که از گروه طالبان دارد، در مورد به رسمیتشناسی حکومت این گروه اقدام کند، این گمانهزنی را به وجود آورده که ممکن است چند کشور دیگر نیز حکومت طالبان را به رسمیت بشناسند.
پاکستان منتظر گام نخست است.
آقای عبدالله از معدود وزرای خارجه کشورهای سازمان همکاری اسلامی بود که با امیر خان متقی، وزیر خارجه طالبان در حاشیه نشست اخیر سازمان همکاری اسلامی در اسلام آباد دیدار کرد.
طالبان با اشاره به این دیدار و موضعگیری تازه وزیر خارجه مالیزیا مانور می دهند. اما این سخنان چقدر در عمل اجرایی است و چه کشورهایی با این تصمیم پرمخاطره، احیانا با مالیزیا همراه خواهند شد؟ آیا کشورهای حوزه خلیج فارس نیز به پیشنهاد مالیزیا اهمیتی خواهند داد؟
یکی از اقدامات پاکستان که در تداوم رایزنیهای این کشور برای نجات و کمک به حکومت طالبان خبرساز شد، برگزاری کنفرانس همکاری کشورهای اسلامی بود. کشتی طالبان و پاکستان که روی اجلاس این کنفرانس در اسلام آباد حساب باز کرده بودند و فکر میکردند که گره کور به رسمیتشناسی طالبان در این کنفرانس باز خواهد شد، به کوه یخی خورد. بیرق طالبان در این سازمان به اهتزاز در نیامد، با امیرخان متقی به عنوان وزیرخارجه یک حکومت، کسی دیدار نکرد و حتی حضور او در عکس یادگاری پذیرفته نشد. پاکستان هم که فکر میکرد جهان اسلام متعهد به پرداخت ملیونها دالر به طالبان شود، هیچ مبلغ مشخصی تعهد نشد و فقط این سازمان با صندوق اعانه برای افغانستان موافقت کرد.
وقتی پاکستان و طالبان دیدند که کنفرانس کشورهای اسلامی چارهی کار نشد، به فکر رایزنیهای انفرادی شدند. حالا با اظهارات وزیر خارجه مالیزیا معلوم میشود، یگانه کشوری که با چند جمله و عبارت کوتاه و محتاطانه، ظاهرا ریسک به رسمیتشناسی طالبان را پذیرفته است، مالیزیاست.
اما مالیزیا وابستگیهایی دارد که دشوار است بتواند به تنهایی تصمیم بگیرد. مالزیا در جنوب شرقی قاره آسیا واقع شده است و سیزده هزار مایل از افغانستان فاصله دارد. این کشور سی و دو میلیون نفوس دارد و هرچند دین رسمی این کشور اسلام اعلام شده، ولی داشتن هر دین دیگری برای شهروندانش آزاد میباشد.
روابط مالیزیا و افغانستان در گذشته تشریفاتی بوده و به ندرت دو کشور باهم مراوده و یا مقامات آن، سفر به کشورهای یکدیگر داشتهاند. حالا طالبان و مالیزیا در گذشته چه روابطی داشته اند که مالیزیا گفته است به اساس شناختی که از این گروه دارد، ممکن است حکومت آنان را به رسمیت بشناسد، سوال گنگ و تعامل برانگیزی است.
گفته میشود که رابطه کوالالامپور از طریق سفارت قطر با طالبان تامین شده است. این رابطه به حمایت حزب اسلامگرای پاس مالیزیا با طالبان قوت گرفته است. همانطوری که گفته شد مالیزیا قدرت در حال ظهور با 32 میلیون جمعیت عمدتا مسلمان است. با این وجود، نفوذ و توانایی مالیزیا در معادلات منطقه و کمکهای خارجی اندک است. مالیزیا تمایل نشان داده که طالبان را به احترام به حقوق بشر تشویق کند. وزیر خارجه این کشور پیشتر بر مشارکت معنادار زنان، جوانان و اقلیتها تاکید کرده بود.
پاکستان و قطر که از حامیان اصلی طالبان بودند، تا حال جرئت نکردهاند سوای جامعه جهانی در به رسمیتشناسی طالبان گامی بردارند. از میان رهبران طالبان هفده مقام کلیدی و مهم آنها در لست سیاه سازمان ملل متحد و لست تروریستان خطرناک ایالات متحده امریکا قرار دارند. بر علاوه، جامعه جهانی شرطهایی نیز برای به رسمیتشناسی دارد که همانا تشکیل حکومت همهشمول، اعاده حقوق زنان و مبارزه با گروههای دهشتافگن است. طالبان با تمام فشارها هنوز تن به تشکیل کابینهی همهشمول ندادهاند، زنان را از کار، تحصیل و حتی دادخواهی ممنوع کردند و خلاف خواست جامعه جهانی هنوز تروریستهای زیادی را در زیر بال دارند. چین، روسیه و ایران که فکر میشد از اولین کشورهایی باشند که طالبان را به رسمیت بشناسند، اکنون با این قضیه محتاطانه رفتار میکنند و ظاهراً از ازدواج موقت با طالبان راضی نیستند و کموکان از بیثباتی و تهدیدهایی که از افغانستان میتوانند متوجه کشورهای شان باشد، هشدار میدهند.
تا چند روز دیگر تسلط طالبان بر افغانستان پنج ماهه میشود. در این مدت زمان، اگر تلاشهای نهادهای بینالمللی برای کاهش بحران بشری را نادیده بگیریم، تقریباً ارتباط افغانستان با دیگر کشورها فلج کامل بود. سفارتخانههای کشورهای غربی و اروپایی در افغانستان بسته بودند و تعداد کشورهایی که در افغانستان سفارتخانهها و قنسلگری باز داشتند، فقط چند همسایه دور و نزدیک انگشمار بودند، که آنها هم بدون به رسمیتشناسی طالبان، کسب اطلاعات و رصد اوضاع افغانستان را پس از فرار اشرف غنی، در دستور کار داشتند.
عدم به رسمیتشناسی طالبان تاثیر مستقیمی بالای زندگی مردم گذاشته است. دامنهی فقر و بیکاری روزبهروز بیشتر میشود. مردم در آستانهی زمستان چنان در وضعیت دشواری قرار گرفته اند، که تاریخ افغانستان شاهدش نبوده است. طالبانی که حالا در افغانستان تسلط یافته اند، هیچ تجربهای در مدیریت و حل بحرانها ندارند. جنگجویانی از جبهات جنگ به ادارات دولتی ریخته اند و لجام اداره را بدست گرفته اند. اینها ممکن است از پس تقسیم قدرت، پول و معاش افراد خویش بدر آیند؛ اما بعید به نظر میرسد که راه حلی برای بحرانزدایی در کشور داشته باشند. جامعه جهانی که نیز به این مهم پی برده است؛ تلاش میکند سوای به رسمیتشناختن طالبان، از مردم افغانستان حمایت کند، هرچند این حمایت از سوی کارشناسان، راه حل درازمدت بحرانهای افغانستان نیست. در نتیجه بسیاری معتقدند که این نوع حکومتداری بقایی ندارد و زود به زوال خواهد رسید.