آیا طالبان آخرین سناریوی جهان برای افغانستان است؟
چهار ماه از حاکمیت طالبان بر افغانستان گذشت، اما سوال اساسی که برای مردم افغانستان حل نشده، این است که با پدیده طالبان و حاکمیت آنها چگونه برخورد کنند؟ و آیا طالبان آخرین سناریوی سیاسی جهان برای مدیریت اوضاع در افغانستان است؟
برای آنهایی که در بند قومگرایی یا تعابیر تندروانهاند یا طالبان را به عنوان بخشی از واقعیت افغانستان نمیپذیرند، جواب مشخص است. اما سوال متوجه کسانی است که به ملت بودن و سرنوشت مشترک شهروندان کشور باور دارند. مردم افغانستان انواع حکومتها از شاهی و چپی تا مجاهدین و طالبان و جمهوریت را تجربه کردهاند و این بار، باد حوادث و تحولات ناشی از بازی نیروهای قدرتمند جهانی چند صباحی طالبان را بر سرنوشت این کشور حاکم ساختهاند.
واقعیت این است که منافع جهان و بعضی از کشورهای منطقه در این بوده است که با کنار رفتن نظام جمهوریت، گروه طالبان حاکمیت را در دست داشته باشد. خطرات بزرگ بالقوهای در انتظار افغانستان قرار دارد، زیرا اگر افغانها از جمله طالبان بر سر مدیریت اوضاع کشور به توافق نرسند، امکان دارد که حکومت طالبان ایستگاه آخر این قطار جنگ منافع قدرتهای بزرگ قرار نگیرد و کشور شاهد بحرانهای از نوع دیگری شود. جهان در حال حاضر در مقابل طالبان موضع واحدی اتخاذ کرده است. حکومتهای منتخب جهان و نهادهای قدرتمند پالیسیساز آنها مانند کنگره ایالات متحده امریکا، مجامع دفاع از حقوق بشر به خصوص حقوق زنان مانند دیدهبان حقوق بشر در راستای خواستهای ملت قرار گرفتهاند.
بنبست پیش آمده میان طالبان و جهان به سادگی قابل حل نیست و میتواند نطفه بحرانهای دیگری را پرورش دهد. در این میان، مردم باید در راستای یارگیری ملی و جهانی خواستهای خود را برای جهان مشخص کند تا در تعامل خود با طالبان این خواستها را مبنای توافقات خود قرار دهند. بخشی از این خواستها قرار ذیل اند:
۱. طالبان بخشی از جامعه افغانستان است نه کل آن، نه تنها صاحب آن. افغانستان و حاکمیت ملی و ارزشهای ملی مانند پرچم کشور غنیمت نیست که آنها تصاحب کرده باشند و با آنها هر گونه خواستند معامله کنند. طالبان باید حق حاکمیت ملت مسلمان افغانستان را به رسمیت بشناسند و مکانیسمهای ساختاری و اجرایی تحقق این حق مانند لویه جرگه و انتخابات را بپذیرند؛
۲. ساختار نظام امارت اسلامی باشد یا جمهوری اسلامی، صدارتی باشد یا ریاستی و یا هر ساختار دیگر باید از مجرای رضایت مردم افغانستان مورد تأیید قرار بگیرد. طالبان مدعی آن نیستند که در مقابل ملت خویش جنگیده و به عنوان پیروز جنگ، بر آنها سلطه پیدا کرده باشند. آنها مدعی اند که ملت و سرزمین خود را از اشغال خارجیها رهانیدهاند. یعنی حاکمیت مردم که از دستشان گرفته شده بود را به آنها برگرداندهاند. ملت میخواهد این حاکمیت را تصاحب کند. طالبان باید بپذیرند که حاکمیت را به ملت برمیگردانند و ساختار حکومتی که در آن حاکمیت ملت معیار مشروعیت باشد را به رسمیت بشناسند. در یک نظام مشروع و مبتنی بر حاکمیت ملت حقوق اساسی مردم تأمین خواهد شد؛
۳. طالبان میتواند به عنوان یک گروه سیاسی از طریق مکانیسمهای قانونی با حمایت ملت به قدرت برسد. حکومت برآمده از جنگ و غلبه طالبان مشروعیت ندارد و مورد پذیرش ملت نیست. قدرت را میتوان به زور تصاحب کرد ولی مشروعیت را نمیتوان به زور به دست آورد؛
۴. تمام نهادها و فعالان مدنی و حقوق بشری، فعالان زن و مدافعین حقوق زنان، و به خصوص مدافع استقلال و حاکمیت ملی با هماهنگ کردن تلاشهای خود با نهادها و مجامع بینالمللی ائتلاف جهانی تشکیل دهند، شبکهسازی کنند و نشستهای بینالمللی تشکیل دهند تا طالبان را مجبور کنند حقوق اساسی مردم افغانستان را به رسمیت بشناسند؛
۵. بر اساس شواهد موجود، به رسمیت شناخته شدن حکومت طالبان از سوی جهان به زودی اتفاق نخواهد افتاد. این مسئله، فرصت و زمینه مغتنم برای تعیین شرایط و ترسیم خطوط قرمز مردم افغانستان و جلب حمایت جهانی برای مشروط ساختن شناسایی طالبان به پذیرش شرایط مردم کشور را فراهم میکند. مبارزه ملتها به زودی به نتیجه نمیرسند ولی مهم است خواستها و اهداف کلان ملی مشخص باشند تا مبارزات مردم افق و چشماندازهای ملی و انسانی خویش را سر لوحه حرکت مردمی خویش قرار دهند.
حکومت طالبان در چهار ماهی که گذشت دستآوردی در زمینه مدیریت بحرانهای کشور نداشته است. امتناع ایالات متحده امریکا از به رسمیت شناختن طالبان نشاندهنده این واقعیت است که حکومت طالبان بر اساس توافقات دوحه شکل نگرفته است و در صورتی که طالبان انعطاف نشان ندهند تا بحرانهای کشور مدیریت شوند و از فاجعه بشری جلوگیری شود، جهان آنرا به رسمیت نخواهد شناخت. این ممکن است سناریوهای بدیلی را برای مدیریت کشور به وجود آورند. با قاطعیت میتوان گفت که طالبان بدون تعدیل ساختار حکومت و جلب نیروها و کدرهای تخصصی قادر به اداره کشور نخواهند بود. شکست طالبان در اداره کشور و ادامه بنبست عدم شناسایی آنها از سوی جهان اوضاع را بحرانیتر ساخته و به این ترتیب، طالبان خود زمینه را برای پیاده شدن سناریوهای بدیل فراهم خواهد کرد.
نویسنده: امینالله حبیبی، کارشناس سیاسی