طنز سیاسی؛ نامه‌ای به خدا صاحب

.

طنزی از موسی ظفر

محترم خدا صاحب!

می‌دانم آدرس دادن به شما اشتباه است، چون شما همه آدرس‌ها را می‌دانید. اما از آنجایی که ما در یک موقعیت کور قرار گرفته‌ایم و اغلب احساس می‌کنیم از نظر لطف شما پنهان می‌مانیم، می‌خواهم آدرسی بدهم که اگر ضرورت شد از ما یک احوال بگیرید.

کهکشان راه‌شیری را که گرفته پیش بیایید، از طرف راست در خط سوم و از طرف چپ در خط دوم یک منظومه شمسی است با هشت یا نه سیاره. وقتی داخل منظومه شدید، از مریخ گذشته یک سیاره آبی می‌رسد که اسمش را ما زمین گذاشته‌ایم ولی خودت یک زمان در مسج خود ازش به عنوان "ارض" یاد کرده‌ای.

در این سیاره موجودات پچولی زندگی می‌کنند که دوست دارند زمین تکه‌تکه باشد. این تکه‌ها از خود نام دارند. اگر به حساب الفبای انگلیسی و جدول غمگین‌ترین کشورها را ببینی، نام این کشور بالاتر از همه می‌آید؛ اما اگر به حساب آرامش و رفاه و اعتبار پاسپورت و هر چیز خوب دیگر ببینی کشور آخر است: افغانستان

به این کشور که رسیدی، پایین ببین. آدم‌هایی که در به‌در و خاک‌ بر سر می‌گردند، مردم عادی‌اند. آن‌هایی که چند متر رخت توهم را بر سر پیچانده، سلاح به شانه دارند و صورت‌شان پر از پشم است طالبان‌اند. فراتر از تقسیم‌بندی "آدم" و "طالب" چیزی نداریم.

حالا این طالبانی که گفتم از خود یک رئیس دارند به اسم ملا حسن آخند. عیب گرفتن خوب نیست، اما این آدم را که خلق کرده‌ای بعض پرزه‌هایش را نصب نکرده‌ای. از جمله پرزه‌ای که باعث می‌شود این بدبخت گپ بزند.

خدا جان!

من شیطانی نمی‌کنم. ولی همین آدم که ذکرش شد، دیشب به قدرت تو و اشاره جنرال باجوه به گپ آمد. راست و دروغش به تو معلوم است ولی یک سری اتهام‌هایی را به شخص شما وارد کرد که اگر راست باشد، خاکم به‌دهن، انگار شما رسماً با تروریست‌ها و مافیای مواد مخدر همدستید.

ملا حسن می‌گوید که به کمک شما افغانستان را تصرف کرده است. راست می‌گوید؟ یعنی شما کمک کردید که او و همدستانش مردم افغانستان را بکشند، مکاتب را بسوزانند، جاده و پل را انفجار دهند و یک کشور نیمه سالم را به قهقرا ببرند؟ ما تا حال فکر می‌کردیم خلیلزاد این کار را کرده. حالا انگشت به سوی شما بلند شده. نمی‌خواهید چیزی بگویید؟

ملا حسن می‌گوید که طالبان فقط برای حکومت کردن آمده و اگر کسی در حکومت آنان از گرسنگی بمیرد مقصر شما هستید چون وعده رزق داده‌اید.

آیا همین‌طور است؟ اگر چنین باشد که شما همین حالا عهد خود را شکسته‌اید و هزاران کودک و زن و مرد را گرسنه به بستر خواب می‌فرستید.

آیا برنامه ندارید جو یا گندمی برای این مردم بفرستید؟

خدا جان!

اگر شما طالبان را به قدرت رسانده‌اید چرا دست‌شان را نمی‌گیرید که این‌ها بتوانند چند صباحی آبرومندانه‌تر حکومت کنند؟ چرا به این‌ها یک قواره درست ندادی که کودکان ازشان نمی‌ترسیدند؟

چرا خودت مستقل عمل نمی‌کنی که از طریق جنرال فیض حمید وارد معامله می‌شوی؟ چرا آمریکا را همانطور بی‌دردسر بیرون نکردی که یک ملت را با بشکه‌های زرد منفجر کردی؟

خدا صاحب!

این‌طور که ملا حسن پای تو را وسط کشیده، دیر یا زود مردم ازت دلخور می‌شوند. مردی که به خاطر رزق و روزی وعده‌داده شده تو مجبور شود دختر شش ساله‌اش را بفروشد دیگر احترامش را نسبت به تو از دست می‌دهد.

دختری که به خاطر دستورات تو نتواند به مکتب برود تا چند ماه دیگر قید تو و پیامبرانت را می‌زند.

زنی که به خاطر کمک تو به طالبان مجبور شود کارش را از دست بدهد و تن به روسپی‌گری بدهد دیر یا زود روی تو خط می‌کشد.

خواهش می‌کنم بیا از خودت دفاع کن. بیا بگو تو با طالبان و القاعده و بوکوحرام ارتباط نداری. بیا بگو که حکومتداری یک علم است و "کار هر بز نیست خرمن کوفتن".

بیا مداخله کن که آبروی تو و جان یک ملت در خطر است. لطفاً بیا. آدرس را همان بالا نوشته‌ام.

بااحترام

یکی از عاشقانت